کانون فرهنگی و هنری وادی مقدس

طهارت نفس بر مبنای فطرت

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حقیقت» ثبت شده است

رابطه شایعه پراکنی با بی عدالتی

رابطه شایعه پراکنی با بی عدالتی


امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)
«هرکه باطل را یاری کند به حق ظلم کرده»(1)

یاری کردن باطل به روش‌های مختلفی خواسته یا ناخواسته توسط افراد رخ می‌دهد و‌ شایعه پراکنی و سخن‌چینی می‌تواند یکی از این روش‌ها باشد.

وقتی فضای جامعه پر می‌شود از شایعات و دروغ‌ها و یا بزرگ‌نمایی در مشکلات کوچک و مردم هم هر کدام به راحتی هر چه می‍شنوند برای یکدیگر بازگو می‌کنند، می‌توان گفت که این‌کار از مصادیق یاری کردن باطل است، چرا که غالباً شایعات برای سودجویی افراد خلافکار تنظیم و در بین مردم پخش می‌شود.

سخن‌چینی، شایعه‌پراکنی و هر کاری که باعث شود رابطه و ضابطه سالم و برحق فردی و یا گروهی تحت شعاع قرار بگیرد را می‌توان از مصادیق یاری کردن ظلم و ظالم محسوب کرد.

مثلاً در نمونه کوچک‌تر نقل قول و تعریف کردن سخنانی در مورد یک خانواده که شایعه و دروغ است و اگر به گوش زن و یا مرد خانواده برسد باعث ایجاد اختلاف و یا طلاق می‌شود و در نمونه‌ای بالاتر نقل قول و تعریف کردن شایعات و تحلیلهای بی پایه و اساس از وضعیت اقتصادی و یا امنیتی یک کشور که هدفمند توسط عده‌ای سودجو جهت از بین بردن فضای آرام جامعه تنظیم و منتشر می‌شود را می‌توان از نمونه‌های یاری کردن باطل نام برد.


پاورقی
1-غررالحکم،حدیث1021

همیشه مطلب حق مقدم است

همیشه مطلب حق مقدم است


رسول اکرم(صلی الله علیه واله)
«مؤمن باطل را از دوست خود نمی‌پذیرد و حق را حتی از دشمنش منکر نمی‌شود»(1)

هر کس با توجه به مبنا، تفکّر و شناختی که از زندگی دارد دوست پیدا می‌کند، دنبال کار می‌رود و با مردم معاشرت و هم‌نشینی می‌کند؛ به عبارت ساده‌تر تمام انتخاب‌های یک شخص بر اساس عقائدش است.

مؤمن عقیده‌ و مبنایش همیشه رضای الهی و حق‌طلبی است و هیچ‌وقت امیال و سلیقه شخصی خود را در مقابل حق و حقیقت و رضای الهی قرار نمی‌دهد.
 
این نکته‌ای که رسول اکرم(صلی الله علیه و اله) در حدیث شریف فرموده‌اند بیانگر همین ویژگی حق طلبی و صداقت در انسان مؤمن است که هیچ‌گاه تعصّب، محبّت، دوستی و یا دشمنی باعث نمی‌شود چشمش و گوشش را برای دیدن و شنیدن حقیقت ببندد.


حقیقت سرائی است آراسته
هوا و هوس گَرد برخاسته(2)


پاورقی
1-مستدرک الوسایل،جلد11،صفحه178
2-بوستان سعدی

بحث آسونی نیست، ولی یکبار خوندنش ارزش داره

بحث آسونی نیست، ولی یکبار خوندنش ارزش داره

«وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ ما أُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلیلاً»(1)
 «تو را از حقیقت روح پرسش می‏کنند، جواب ده که روح از سنخ امر پروردگار من است (و بدون واسطه جسمانیات بلکه به امر الهی به بدنها تعلق می‏گیرد) و آنچه از علم به شما روزی شده بسیار اندک است»(2)