فرق بین عالم وحکیم
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)
«لیس الحکیم من لم یدار من لا یجد بُدّاً مدارته»(1)
«آنکه مدارا نکند با کسی که چاره ای جز مدارای با او نیست حکیم نیست»
از متن حدیث شریف چند نکته اساسی بدست می آید که قابل توجه است.
1-از آوردن قید "حکیم" در جمله بدست می آید که فرد مدارا کننده "دارای علمی است که بر حق" است، چرا که با توجه به معنی کلمه"حکیم" وبا توجه به اینکه طرف مقابل، شخصی است که "هیچ چاره ای جز مدارا کردن با او وجود ندارد"، فهمیده میشود که با شخص جاهلی روبرو هستیم که نسبت به وظیفه اش کوتاهی میکند.
پس طبیعتاً طرف مقابل شخص جاهل، انسان عالم خواهد بود.
2-از "حکیم نخواندن" شخصی که مدارا نمیکند، بدست می آید که انسان میتواند "عالم" باشد وعلم بر حقی داشته باشد ولی "حکیم" نباشد.
3-واز طرفی، همچنین فهمیده میشود که یکی ازتفاوتهایی که بین یک"عالم" ویک"حکیم" وجود دارد در تشخیص درست زمان سکوت و مدارا کردن و همچنین تشخیص درست زمان سخن گفتن و روشن کردن حقیقت است؛ که در واقع بدون در نظر گرفتن احادیث دیگر میشود گفت که حداقل ویژگی یک حکیم هم، همین ویژگی تشخیص زمان درست مدارا کردن است.
4-و نکته آخر وجمع بندی بحث اینکه با توجه به توضیحاتی که عرض شد میتوان گفت که "هر حکیمی عالم است ولی هر عالمی حکیم نیست"
پیام حدیث
نتیجه مدارا نکردن با کسی که تنها راه تربیتش مدارا کردن وتحمل او است برابر میشود با بی تربیت شدن وطغیان گر شدن او؛ پس در نتیجه یک انسان به صرف عالم بودن و داشتن آگاهی نمیتواند تربیت جامعه را بدست بگیرد وانسان تربیت کندT بلکه تربیت کار حکماء وعلماء ربانی{علمائی که علاوه بر علوم واطلاعات ذهنی از تائیدات وعنایات الهی هم برخوردار هستند}است.
پاورقی
1-بحارالانوار،ج57،ص5
توکل برخدا
دینداری به معنای دقیق کلمه اگه انسان بخواهد به خودش تکیه کنه از اول تا اخرش سخته.
فقط توکل و فقط فضل وکرم خدا است که سختی را از بین میبزه