امام صادق(علیهالسلام)
«الطِّیَرَةُ علی ما تَجعَلُها إن هَوَّنتَها تَهَوَّنَت، وإن شَدَّدتَها تَشَدَّدَت ، وإن لَم تَجعَلْها شَیئا لَم تَکُن شَیئا»(1)
«تأثیر فال بد به خودت بستگی دارد: اگر آن را آسان بگیری آسان میشود و اگر سخت بگیری سخت میشود و اگر ان را به چیزی نگیری چیزی نخواهد شد»
فال خوب و یا فال بد زدن هر کدام دو حالت مختلف در روان انسان ایجاد میکند، اولی به انسان امید و آرزو منتقل میکند و دومی هم ناامیدی و پریشان خاطری نصیبش میکند.
به عبارتی میتوان گفت فال زدن ادعایی از غیب است، ادعایی است از اسباب و جریاناتی که ما از آنها در ایجاد خوشیها و ناخوشیها، برکتها و بیبرکتیها بیخبر هستیم.
با کمی دقت متوجّه میشویم که این فال بد یا خوب زدنها در بعضی موارد با توجّه به منافع و خوشایند کسی که فال میزند صورت میگیرد مثل اینکه ما از کسی خوشمان نمیآید و یا شاید هم میآید و به همین دلیل آمدن و دیدن او را به فال بد یا خوب میگیریم و در بعضی موارد هم تنها هدف خودنمایی است.
همچنین در بعضی موارد هم از به هم ربط دادن مسائلی که هیچ ربطی به هم ندارند رخ میدهد و مثالش را میتوان در مواردی دید که شخص با دیدن گربه سیاه یا سفید در اول روز به این نتیجه میرسد که روز بدی و یا خوبی در پیش خواهد داشت.
امّا حقیقت فال بد و یا خوب زدن حقیقتی است نه از جنس اتفاقات و وقایع خارجی بلکه حقیقتی است از جنس نَفس خود ما بدین صورت که نفس ما فقط آنچه را که ما دوست داریم به خودش میگیرد و طبق همان طرز تفکّر و عینکی که در جلوی او برای دیدن دنیا گذاشتهایم سخت و یا آسان میگیرد و قضاوت میکند و در نهایت میسازد و ایجاد میکند.
اما در این میان خوش به سعادت کسانی که غل و زنجیر این نوع نگاه را در هم شکستهاند و در هر اتفاق و رویدادی نفس خود را متوجّه یگانه قدرت عالم وجود یعنی پروردگار متعال میکنند، یعنی هر اتفاق و رویدادی که در طول روز و زندگی برای آنان پیش میآید بدون اینکه بخواهند خیالپردازی و داستانسرایی کنند ذهن خود را تنها مشغول انجام وظیفه و رعایت اخلاق و انسانیّت میکنند و اجازه نمیدهند شیطان به طرق مختلف مثل وسوسه و فال بد زدن ذهن آنان را به بازی بگیرد.
پس بدین ترتیب آنچه در پشت جملات بیان شده در روایت گهربار امامصادق(علیهالسلام) در سخت و یا آسان و یا حتّی بیاثر گرفتن تأثیر فال بد بیان شده به نفس خود انسان برمیگردد و هر بازخوردی از فال نیک یا بد متوجّه شدت و یا ضعف اعتقاد و باور خود انسان به اثرگذاری آن است.
1-الکافی : 8 / 197 / 235
امیرالمؤمنینعلی(علیهالسلام)
«الدّین یعصم»(1)
دین نگاه میدارد(مصونیّت میبخشد)
دین مصونیت میبخشد یعنی برنامهها و دستورات دین انسان را حفظ میکند، ایمنی میبخشد، محافظت میکند از هر برنامه و آئینی که بر خلاف شاکله و فطرت انسان توسط منحرفان و کجفهمان برای او تعریف میشود و سرمایه انسانی و کمالجوی او را به بیراهه میکشاند و در کنار و همزمان با محافظت، دستگیری میکند از شکسته بالان پشیمان و کجراهه رفتگان خسته و در نهایت هدایت میکند به سوی آسمانهای بلند معنویّت و بندگی پروردگار متعال، آن آسمانهایی که کبوتران بلند پرواز را بدون دینداری توان پریدن و اوج گرفتن در آن آسمانها نیست.
1-غرر الحکم و درر الکلم، ص: 17،ح1
وقتی حالت بیداری و یقظه به انسان دست میدهد و درک مختصری از عمر به هدر رفته و اعمال به ثمر نرسیده و وضعیت اسفناک روحی و معنوی خود پیدا میکند، هیچگاه نباید فراموش کند که این حالت نشانهای از نشانههای حیات معنوی انسان است و مراقب الهامات و وارونه جلوه دادن این حقایق توسط شیطان باشد تا به حالت یأس و ناامیدی نیافتد.
«...وَمَن یَتَّخِذِ الشَّیْطَانَ وَلِیًّا مِّن دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِینًا»(1)
«هر کس به جای خدا شیطان را دوست [خود] گیرد. به طور قطع دچار زیان آشکاری شده است[آری] شیطان به آنان وعده می دهد و ایشان را در آرزوها می افکند و جز فریب به آنان وعده نمی دهد»
پاورقی
1-سوره نساء آیه 119.
درست است که تدبیر و برنامهریزی و خود را در معرض اسباب قرار دادن لازمه زندگی در این دنیاست، ولی گاهی اوقات آدم مؤمنانی را میبیند که بدون برنامهریزی و بدون اینکه خود را در معرض اسباب و واسطههای روزی قرار بدهند، تنها با انجام وظیفه و توکّل به درگاه خداوند، دنیا به طرف آنها حرکت میکند و اسباب و واسطههای روزی بدون حساب و کتابی جلوی پایشان قرار میگیرد
«وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ به غیرِ حِسَابٍ»(1)
«إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ به غیرِ حِسَابٍ»(2)
«وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ به غیرِ حِسَابٍ»(3)
«تا خدا آنان را بر [پایه] نیکوترین عملی که انجام دادهاند پاداش دهد ، و از فضلش برای آنان بیفزاید ، خدا به هر که بخواهد بیحساب روزی میدهد»
پاورقی
1-بقره/212
2-آل عمران/37
3-نور/38
اساس مشکل کسانی مثل ما که دچار فکر و خیالات و خواطر هستند بیشتر به کم توجّهی و کوتاهی خودمان در جدی گرفتن و توجّه نکردن به اهمیّت واجبات دینی و ترک محرمّات الهی بر میگردد که باعث امیدواری شیطان و مستعد شدن فکر و ذهنمان برای قبول وسوسه و خواطر میشود.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (1)مَلِکِ النَّاسِ (2)إِلهِ النَّاسِ (3)مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ (4)الَّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النَّاسِ (5)مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ (6)
بگو پناه میبرم به پروردگار مردم (1)فرمانروای مردم (2)معبود مردم (3)از شر وسوسهگر نهانی (4)که در دل مردم وسوسه میکند (5)چه آنها که از جنس جن هستند و چه آنها که از جنس انسانند (6)
سوره114 قرآن کریم
نگاه قرآن کریم به حالت کسانی که از خداوند و دین غافل هستند و همینطور روز تا شب و شب تا روز در فکر سیر کردن شکم و پر کردن حساب و یا جبران کردن ضررهای مالی خود هستند را به مردگی و مرده بودن تشبیه میکند و آنها را مثل مردگان متحرّکی میبیند که در هزارتوی دنیا و مشکلات دور میزنند و نمیتوانند راه خروج از این مشکلات را پیدا کنند.
«أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها»(1)
«آیا آن کس که مرده بود و زندهاش کرده برای او نوری قرار دادیم که به کمک آن میان مردم راه میرود با کسی که صفت وی در ظلمات (بودن) است و از آن بیرون شدنی نیست چگونه مثل هم توانند بود»
پاورقی
1-سوره مبارکه انعام ایه122
ایمان به خدا و اعتقاد به وجود خداوندی پرقدرت، عالم، آگاه و زنده ازجمله اموری است که در نهان همه انسانها نهفته شده و هر انسانی در هر مرتبهای از خباثت و گناه هم که باشد اگرچه شاید نتواند آنچه را که از خدا میفهمد به زبان بیاورد و یا حتّی اگرچه این به زبان نیاوردن به خاطر عناد و لجبازی باشد، ولی بازهم درنهایت در دل و خلوت خود نمیتواند این امر را انکار کند، چراکه این فهم از خداوند که در وجود هر انسان و حتّی هر مخلوقی قرار گرفته است و قسمت جداناپذیری از خلقت و وجود آنهاست.
امام صادق(علیهالسلام)
«لَایَسْتَیْقِنُ الْقَلْبُ أَنَّ الْحَقَّ بَاطِلٌ أَبَداً وَ لَا یَسْتَیْقِنُ أَنَّ الْبَاطِلَ حَقٌّ أَبَدا»(1)
«دل هرگز به باطل بودن حقی یا حق بودن باطلی یقین پیدا نمیکند»
شاید با این مقدمهای که ذکر شد سوألی در ذهن شما ایجاد شود که اگر اینچنین قاعدهای در خلقت جاری است و هر مخلوقی در دل و نهان خود به یگانگی و وجود خداوند معترف است، پس چرا مؤمن شدن، بنده خدا شدن و قبول و انجام دستورات دینی برای بیشتر مردم مشکل است؟!
آن چیزی که فعلاً به ذهن بنده میرسد 3چیز است.
1-خیلیها اگر مؤمن شوند، تحمّل حرف و حدیث مردم و اطرافیانشان برایشان سخت است و از این اتفاق میترسند.
2-خیلیها با دیدن اشتباهات و در بعضی موارد خیانتهای افرادی که خود را در ظاهر مؤمن معرفی میکنند ناراحت میشوند و چون نمیتوانند تحلیل درستی از این اتفاق داشته باشند، نسبت به دین ودینداری بدبین میشوند.
3-بعضیها هم هستند که از روی تعصّب و غرور نمیخواهند از افکاری که نمیتوانند از آن دفاع کنند دل بکنند.
پاورقی
1-بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج67، ص58
«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولًا مِنْ انْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ ایاتِهِ وَ یُزَکّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَالْحِکْمَةَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبین»(1)
«خداوند بر مؤمنان منّت نهاد (نعمتی بزرگ بخشید) هنگامی که درمیان آنان پیامبری از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنها بخواند
«لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرینَ الَّذینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ أَمْوالِهِمْ یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً وَ یَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُون»(1)
«(از غنایم سهمى) از آن فقراى مهاجر است که از خانه و اموالشان بیرون رانده شدند، آنها در پى فضل و خشنودى خدا هستند که خدا و رسولش را یارى مىکنند، آنها در حقیقت راستگویانند»
آیات مبارکه فوق بیانگر حالات کسانی است که قبل از فتح مکه، از مکه به مدینه هجرت کردند
«وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إیتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدین»(۱)
«وآنان را پیشوایان نمودیم تا به فرمان ما رهبرى کنند، و انجام کارهاى نیک و نماز و زکات دادن را به آنان وحى کردیم و همه پرستندگان بودند»
توضیح
ضمیر موجود درفعل "جعلناهم" قاعدتاً باید به آیات ماقبل که مربوط به حضرت ابراهیم(سلام الله علیه)وذریه ایشان که حضرت اسحاق ویقوب است برگردد.
«یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتیلا»(۱)
«در آن روز که هر گروهى با پیشوایشان بخوانیم، آنان که نامه عملشان را به دست راست دادهاند آن را مىخوانند و کمترین ستمى به آنها نخواهد شد»
توضیح
در فراز اول آیه شریفه نکاتی بسیار مهم مطرح شده است به جدیت تمام باید مورد بحث وگفتگو قرار بگیرد.
آیا تا بحال به این نکته در معنای آیه 3 سوره مبارکه حمد فکر کرده اید؟
«مالِکِ یَوْمِ الدِّین»
که چرا گفته شده «سلطنت دارد یا مالکیت دارد پروردگار در روز قیامت»؟
در حالی که سلطنت و مالکیت حقیقی پروردگار تنها در قیامت مطرح نیست بلکه در تمام خلقت ، از جمله همین دنیایی که ما الان داریم زندگی میکنیم نیز مطرح است