وقتی منافقان و اهل تزویر میزهای امور اجرائی و سیاستگذاری یک ملّت را در دست میگیرند، نوع بازداشتها، تشویقها و تنبیهات آنان روشی میشود برای هدایت جمعی رسانهها و تودههای مردم تحت کنترلشان به سوی وادادگی، کمتحرّکی و سکوت در مقابل سیاستهای ضد دینی آنان و در نهایت بیطرفی در صحنههایی همچون کربلا
جریان کربلا و جریان صف کشیدن یک جامعه بر علیه اباعبداللّه الحسین(علیهالسلام) نتیجه یک جریانسازی سیاسی که ساختار اداره جامعه را در دست داشتند بود.
ساختاری که بوسیله تظاهر به دینداری و تعهّد به دین رسول اکرم(صلیاللّهعلیهواله) آرای تودههای مردم را داشت و نوع سیاستگذاری آنان در تشویقها، تنبیها و مجازاتهایی که داشتند مجال و حوصله ورود در سیاست را از عموم مردم میگرفت.
رسول اکرم(صلی الله علیه واله)
«إِنِّی لَا أَتَخَوَّفُ عَلَی أُمَّتِی مُؤْمِناً وَ لَا مُشْرِکاً فَأَمَّا الْمُؤْمِنُ فَیَحْجُزُهُ إِیمَانُهُ وَ أَمَّا الْمُشْرِکُ فَیَقْمَعُهُ کُفْرُهُ وَ لَکِنْ أَتَخَوَّفُ عَلَیْکُمْ مُنَافِقاً عَلِیمَ اللِّسَانِ یَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ یَعْمَلُ مَا تُنْکِرُون».(1)
«من برامت خویش از مؤمن و مشرک بیم ندارم، زیرا که بازدارنده مؤمن ایمان او است، و مشرک را کفر او سرکوب میکند، ولی از منافق زبانباز بر شما بیمناکم که چیزی میگوید که شما قبول دارید و میپسندید، و کاری میکند که آن را زشت میشمارید»
پاورقی
1-بحار الأنوار(ط - بیروت)، ج2، ص 110
گذر تاریخ نشان داد که حادثه کربلا و پیروزی ظاهری و موقّت جبهه نفاق و تزویر بر جبهه صداقت و راستی نه تنها یک پیروزی ظاهری و بیارزش بود بلکه میدانی بود برای رسوایی هر چه بیشتر کسانی بود که در ظاهر و برای افزایش رأی و مقبولیت خود دم از اسلام و خدا میزدند و مردم را به بازی میگرفتند، ولی در باطن و جلسات پنهانی خود خوب میدانستند که نه با اسلام کاری دارند و نه به وحی اعتقادی دارند