قلبها را نمیشود فریب داد
ایمان به خدا و اعتقاد به وجود خداوندی پرقدرت، عالم، آگاه و زنده ازجمله اموری است که در نهان همه انسانها نهفته شده و هر انسانی در هر مرتبهای از خباثت و گناه هم که باشد اگرچه شاید نتواند آنچه را که از خدا میفهمد به زبان بیاورد و یا حتّی اگرچه این به زبان نیاوردن به خاطر عناد و لجبازی باشد، ولی بازهم درنهایت در دل و خلوت خود نمیتواند این امر را انکار کند، چراکه این فهم از خداوند که در وجود هر انسان و حتّی هر مخلوقی قرار گرفته است و قسمت جداناپذیری از خلقت و وجود آنهاست.
امام صادق(علیهالسلام)
«لَایَسْتَیْقِنُ الْقَلْبُ أَنَّ الْحَقَّ بَاطِلٌ أَبَداً وَ لَا یَسْتَیْقِنُ أَنَّ الْبَاطِلَ حَقٌّ أَبَدا»(1)
«دل هرگز به باطل بودن حقی یا حق بودن باطلی یقین پیدا نمیکند»
شاید با این مقدمهای که ذکر شد سوألی در ذهن شما ایجاد شود که اگر اینچنین قاعدهای در خلقت جاری است و هر مخلوقی در دل و نهان خود به یگانگی و وجود خداوند معترف است، پس چرا مؤمن شدن، بنده خدا شدن و قبول و انجام دستورات دینی برای بیشتر مردم مشکل است؟!
آن چیزی که فعلاً به ذهن بنده میرسد 3چیز است.
1-خیلیها اگر مؤمن شوند، تحمّل حرف و حدیث مردم و اطرافیانشان برایشان سخت است و از این اتفاق میترسند.
2-خیلیها با دیدن اشتباهات و در بعضی موارد خیانتهای افرادی که خود را در ظاهر مؤمن معرفی میکنند ناراحت میشوند و چون نمیتوانند تحلیل درستی از این اتفاق داشته باشند، نسبت به دین ودینداری بدبین میشوند.
3-بعضیها هم هستند که از روی تعصّب و غرور نمیخواهند از افکاری که نمیتوانند از آن دفاع کنند دل بکنند.
پاورقی
1-بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج67، ص58
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.