نافرمانی خداوند و گناه کردن پیدرپی و بدون پشیمانی به مرور زمان از انسان موجودی خواهد ساخت که آگاهانه و با تحلیلهایی با ظاهر منطقی و زیبا دست به گناهان و خیانتهای بزرگتر خواهد زد.
«...کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکافِرینَ ما کانُوا یَعْمَلُون»(1)
«...بدینسان برای کسانی که کافر شدهاند اعمالی که میکردهاند آرایش یافته است»
پاورقی
1-سوره مبارکه انعام،آیه 122
وقتی حالت بیداری و یقظه به انسان دست میدهد و درک مختصری از عمر به هدر رفته و اعمال به ثمر نرسیده و وضعیت اسفناک روحی و معنوی خود پیدا میکند، هیچگاه نباید فراموش کند که این حالت نشانهای از نشانههای حیات معنوی انسان است و مراقب الهامات و وارونه جلوه دادن این حقایق توسط شیطان باشد تا به حالت یأس و ناامیدی نیافتد.
«...وَمَن یَتَّخِذِ الشَّیْطَانَ وَلِیًّا مِّن دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِینًا»(1)
«هر کس به جای خدا شیطان را دوست [خود] گیرد. به طور قطع دچار زیان آشکاری شده است[آری] شیطان به آنان وعده می دهد و ایشان را در آرزوها می افکند و جز فریب به آنان وعده نمی دهد»
پاورقی
1-سوره نساء آیه 119.
اساس مشکل کسانی مثل ما که دچار فکر و خیالات و خواطر هستند بیشتر به کم توجّهی و کوتاهی خودمان در جدی گرفتن و توجّه نکردن به اهمیّت واجبات دینی و ترک محرمّات الهی بر میگردد که باعث امیدواری شیطان و مستعد شدن فکر و ذهنمان برای قبول وسوسه و خواطر میشود.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (1)مَلِکِ النَّاسِ (2)إِلهِ النَّاسِ (3)مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ (4)الَّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النَّاسِ (5)مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ (6)
بگو پناه میبرم به پروردگار مردم (1)فرمانروای مردم (2)معبود مردم (3)از شر وسوسهگر نهانی (4)که در دل مردم وسوسه میکند (5)چه آنها که از جنس جن هستند و چه آنها که از جنس انسانند (6)
سوره114 قرآن کریم
قال الصادق علیه السلام :
"ان کان الشیطان عدوّا فالغفلة لماذا؟(1)
حالا که فهمیدی شیطان دشمن تو است پس غفلت چرا؟
واقعاً بحث قابل تأملی است، ما نوع مومنین با این که میدانیم دشمنی به نام شیطان داریم که از هر مناسبتی برای منحرف کردن ما استفاده میکند ولی انگار نه انگار که دشمنی داریم، شیطانی است، دینی است، تقوایی است،
قطار به طرف مقصدی که قبلا تعیین شده بود در حرکت بود. مأمورین کنترل بلیط قطار درب کوپههای قطار را به آهستگی میزدند و مطالبه بلیط مینمودند. در این هنگام در راهرو قطار به شخصی برخورد کردند که سر و وضع ژولیدهای داشت.
در محل مرتاضین خیمهای به پا بود که درون آن مرتاضی نشسته و شخصی درب خیمه ایستاده و از اشخاصی که از مرتاض عمل خارق العادهای درخواست داشتند، وجهی را میگرفت و آنها را داخل خیمه مرتاض راهنمایی مینمود. یکی از افراد پس از دادن وجه داخل خیمه مرتاض شد.
مرتاض از او سؤال میکند که از من چه میخواهی؟