قطار به طرف مقصدی که قبلا تعیین شده بود در حرکت بود. مأمورین کنترل بلیط قطار درب کوپههای قطار را به آهستگی میزدند و مطالبه بلیط مینمودند. در این هنگام در راهرو قطار به شخصی برخورد کردند که سر و وضع ژولیدهای داشت.
در محل مرتاضین خیمهای به پا بود که درون آن مرتاضی نشسته و شخصی درب خیمه ایستاده و از اشخاصی که از مرتاض عمل خارق العادهای درخواست داشتند، وجهی را میگرفت و آنها را داخل خیمه مرتاض راهنمایی مینمود. یکی از افراد پس از دادن وجه داخل خیمه مرتاض شد.
مرتاض از او سؤال میکند که از من چه میخواهی؟