عاشقیم، خبر نداریم!
میگویند که جوانی عاشق دوشیزهای شده بود، پدر و مادر دختر مانع ازدواج شدند. جوان بسیار کوشید. خرجها و خواهشها کرد و زحمتها کشید تا سرانجام دختر در حباله او درآمد. مدّتها با هم زندگی کردند، کانون خانوادگی گرم و باطراوت بود، امّا رفته رفته لهیب عشق فرو نشست و آتش فروزان شهوت خاموش شد.
روزی شوهر به صورت زن نگاه کرد و در چشم راست او لکّه سفیدی دید. تعجّب کرد و گفت: از چه وقت این لکّه در چشم تو پدید آمده؟ گفت: از همین الان. شوهر گفت: چه میگویی؟ زن لبخندی زد و گفت: در دو سالگی آبله درآوردم، چشمم آسیب دید و از آن وقت این لکّه در آن مانده است.
شوهر گفت: عجیب است پس چرا من تا به حال ندیده بودم؟ زن گفت: علّتش روشن است، تو عاشق من بودی و عاشق در معشوق جز خوبی و زیبایی چیزی نمیبیند "حُبُّ الشَّیءِ یُعمی وَیُصِمّ"، ولی اکنون که آتش عشق تو خاموش شده و دیگر از دیده عشق به من نمینگری و زن و شوهر عادی هستیم، عیب مرا میبینی و به درستی تشخیص خوبی و بدی میدهی(1)
-----------------------
واقعیت همین است که ما عاشق شده ایم ولی خبر نداریم.
ما اگر عاشق نبودیم به طور قطع زشتی ها و پلیدی های این دنیا را میدیدیم ودل به خدا وثواب های آخرت میبستیم.
واتفاقاً نکته قابل توجه این عشق وعاشقی هم اینجاست که ما به معشوق خود رسیدیم وهر روز برای اینکه بیشتر در عشق وصال او فرو برویم
بیشتر گناه میکنیم
بیشتر در باتلاق غفلت فرو میرویم
بیشتر بی خیال میشویم
اگر ما عاشق نبودیم مرگ را که بدیهی ترین مسأله زندگی در این دنیا است وهر روز اخبار آن به گوش ما میرسید را میدیدم و هر روز بیشتر از دیروز از دنیا وتعلقات آن دلسرد میشدیم.
ولی ظاهراً
واقعیت این است که ما عاشقیم ولی خبر نداریم.
ولی ظاهراً
واقعیت این است که ما غافلیم ولی خبر نداریم.
ولی ظاهراً
واقعیت این است که ما کوریم ولی خبر نداریم.
ولی ظاهراً
واقعیت این است که ما بی ایمانیم وخبر نداریم.
آیا مگر ایمان این نیست
که ما در انجام واجبات وترک محرمات همت کنیم؟
آیا مگر ایمان این نیست
که ما در انجام وظایف فردی واجتماعی همت کنیم؟
ایا مگر ایمان این نیست
که ما هر شب قبل از خواب حساب وکتاب اعمالمان را از خود بکشیم؟
امام کاظم (علیه السلام )
«لَیْسَ مِنّا مَنْ لَمْ یُحاسِبْ نَفْسَهُ ....اسْتَغْفَرَ اللّهَ وَ تابَ اِلَیْهِ»(2)
از ما نیست کسی که هر روز اعمال خود را محاسبه نکند تا اگر نیکی کرده از خدا بخواهد بیشتر نیکی کند و خدا را بر آن سپاس گوید و اگر بدی کرده از خدا آمرزش بخواهد و توبه نماید.
«عَن انَسٍ قالَ: خَطَبَنا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلی ناقَتِهِ العَضباءَ، فَقالَ: ایُّها النّاسُ، ....کأنّا مُخَلَّدونَ بَعدَهُم.»(3)
از انس بن مالک روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالی که سوار بر شترش بهنام عَضبا بود، خطاب به آنان فرمود: ای مردم، گویا مرگ فقط برای دیگران نوشته شده (و ما نمیمیریم) و حق (و احکام خدا) فقط بر دیگران واجب است و گویا مردگان مسافرانیاند که بهزودی بهسوی ما بازمیگردند و ما فقط آنان را به خاک سپرده ایم و ارثشان را میخوریم، گویی بعد از ایشان جاودان هستیم.
پاورقی
1-گفتار وعّاظ، ج 3، ص9
2-الاختصاص ص 26 و ص 27
3-بحارالانوار، ج 77، ص 175
4-مطالعه بیشتردر مورد مرگ
ممنون از نظرتون
بله بحث مرگ و غفلت ما از مرگ خیلی قابل تامل است
واقعاً وقتی فکر میکنم میبینم تنها ادمهایی که عاشق دنیا هستن میتونن زشتی ها وعیبهای دنیا ومخصوصاً مرگ را نادیده بگیرن و هر حرفی در مخالفت با عشقشان زده میشود را مسخره کنن و نادیده بگیرن
البته استفاده از لفظ دیوانگی درستره ولی عاشقی مودبانه تره