هر چی هست و هر چی داریم از خداست
اصلی ترین حرف دین وادعای انبیاء (سلام الله علیها) این است که تنها کسی که جهان را خلق کرده واداره میکند خود خداوند متعال است، وما به جز بندگی خدا وانجام وظایف دینی، اجتماعی و خانوادگی کار دیگری نداریم وهر چه که داریم وبدست آورده ایم به اذن خدا بوده؛ در واقع به عبارت دیگروعلمی تر میتوان گفت "ثمره نبوت توحید است".
جهانبینی توحیدی به اینصورت که خودمان را مالک چیزی ندانیم وبه هر موفقیت ومقامی که میرسیم آن را جز به "توفیق وعنایت الهی"محصول چیز دیگری ندانیم یکی از اصلی ترین ومبنایی ترین اصول اعتقادی ادیان الهی است.
متأسفانه وقتی پیام دین به گوش عده ای میرسد بعضاً انکار میکنند یا اینکه به تمسخر میگرند؛ عده ای هم هستند که چون خیلی اهل تلاش وکوشش هستند ومدام دنبال پیشرفت وترقی در دنیا هستند، بطوری که در کارهای خود آنقدر دقت وظرافت خرج میکنند که به بهترین نتیجه ومحصول برسند و از طرفی وقتی کاری را انجام میدهند آنقدر دقیق وحساب شده عمل میکنند وتمام جوانب واحتمالات ممکن را که شاید باعث شود کار به نتیجه نرسد را بررسی میکنند وحل میکنند که با توجه به محاسبات مادی، اینچنین کارهای حساب شده ای حتماً به نتیجه خواهد رسید.
وقتی پیام دین به گوش اینچنین افرادی میرسد چون ذهن دقیق وپخته ای دارند که به علوم ذهنی وحسی اُنس گرفته واز طرفی به یکسری قوانین وعلومی که برای پیشرفت در این دنیا لازم است آگاهی دارند، احساس قدرت میکنند و مباحثی مانند توکّل وتوسل و وجود جهانی پس از این دنیا را که به چشم دیده نمیشود رانمیتوانند به راحتی قبول کنند.
این روحیه باعث میشود که به آنچه دارند امید ببندند واین امکانات ووضعیت خود را نشانه ای برای حقانیت خود بدانند وبه راحتی عقاید افرادی را که از نظر ثروت از آنها پایین تر هستند را با این استدلال که "اگر عقائد شما حق بود پس باید از من قوی تر وثروتمندتر میبودی" را محکوم کنند
خداوند متعال در آیات 37 تا 42 سوره مبارکه کهف داستانی ذکر کرده که کاملاً تببین کننده روحیه اینگونه افراد است که ما معنی آیات را سعی کردیم با نثر روان وکمی تغییرات به قلم در بیاوریم به امید اینکه مورد توجه وفایده دوستان قرار بگیرد.
«وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً رَجُلَیْنِ جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَیْنِ مِنْ أَعْناب....... یا لَیْتَنی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَدا»(1)
برای آنها مثلی بزن:دو مرد بودند که به هر کدام باغی داده بودیم ازدرختهای انگور و آن باغها را طوری قرار داده بودیم که در احاطه نخل ها بودن و همچنین دربین آن باغها نهری از آب جاری کرده بودیم که در بین آنها دو مرد زراعت میکردند.
هر دو باغ به صورت منظم وپربار میوه میدادند و مشکل وآفتی نداشتند.
روزی یکی از آن دو مرد که باغ بزرگتروپر بارتری داشت به دیکری گفت که "من از جهت مال وکارگروبزرگی باغ از تو بیشتر دارم وقدرتمند ترم و با این اوضاع وموقیعت مناسبی که باغ من دارد گمان نمیکنم هیچ وقت آفتی بگیرد و بی حاصل شود واگربعد از این دنیا رستاخیزی هم باشد و قرار باشد که بسوی پروردگارم بروم سوگند که درآنجا هم بهتراز این باغ نصیبم خواهد شد "
رفیقش پس از شنیدن حرفهای دوستش به او گفت:
آیا به خداوندی که تو را از خاک آفرید و سپس به شکل نطفه ات کرد وبعد تو رابصورت مردی در آورد کافر شده ای؟!
اگر تو اینچنین اعتقادی داری پس بدان که خدای یکتا پروردگار من است وهیچ کس را با او شریک قرار نمیدهم.
چرا وقتی وارد باغت شدی نگفتی"ما شاءالله"
اگر میبینی که زمین ومال وفرزندان من از تو کمتر است امید است که پروردگارم بهتر از باغ تو به من بدهد وبه باغ تو از آسمان صاعقه ای بفرستد که مثل زمین بایر شود ویا آب آن باغ به در اعماق زمین فرو رود که دیگر نتوانی آب را بالا بکشی.
بعد از مدتی باغ این شخص نابود شد وثمره هایش ازبین رفتند وآن شخص با دو دست خویش بر سر خودش میزد که ای کاش برای خداوند شریک قائل نمیشدم .
نکته
همانطوری که درترجمه آیات مشاهده میکنید خداوند محصول تمام تلاش کارگرانی را که زحمت کشیده اند وباغ را درست کردند ودرختان انگور کاشته اند وحتی نهر آبی که از بین باغ گذشته وبقیه امور باغ را به خود نسبت داده.