کسی که می خواهد در دریای توحید شنا کند باید از لباس تعلقات و امور دست و پا گیر خود را رها کند
این که خدای متعال در مورد خورشید و ماه (و ستارگان) می فرماید
انسان کامل، « کون جامع» است و در تمام عوالم حضور دارد و شاهد بر خلقت و میثاق خدا بوده است ، آن حضرت حقیقت انسان ، متن و عین اوست،قطب الاقطاب است ، مرجع همه انبیاء و اولیاء است به لحاظ عالم بشری دارای سرمایه عبودیت و به لحاظِ مثل أعلی الهی بودن ،مظهر اسم الله است و نسبت به کل هستی دارای ربوبیت می باشد ، البته عبودیت بالاصالۀ و ربوبیت بالعرض است و آیه شریفه ،
﴿ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اَللّهَ رَمى ﴾[1] این تو نبودی (ای پیامبر که خاک و سنگ به صورت آنها) انداختی؛ بلکه خدا انداخت!
به جنبه مثل الهی بودن ایشان اشاره دارد که کار او را خدای متعال به خود نسبت داده و فرموده این کار تو کار الله تبارک و تعالی است ، لذا می گوییم بین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و حقیقت ، حجاب و حائلی وجود ندارد و خلقت با تمام اسرارش نزد او حاضر است .
حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم در آن موطن حاضر و شاهد اند ، اگر تبعیت از رسول اکرم را کامل کنیم از آسمان شهود او بر ما نیز خواهد بارید ، سهمی از آن شهود به ما هم خواهد رسید .
پس :
برو امدر پی خاجه به اسرای تفرج کن همه آیات کبری [2]
اگر به دنبال اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام رفتیم ما نیز از حقائق و اسراری که ایشان دریافت کردند بهره مند خواهیم شد .
چه سروری که انسان به کشف اسرار عالم دست بیابد . بزرگترین و وصف ناپذیرترین لذت برای انسان لذت عقلانی است ، وقتی انسان به معرفتی جدید دست پیدا می کند لذتی به او دست می دهد که وصف ناپذیراست ، هر اندازه که آن امر بزرگ تر باشد لذت حاصله از آن نیز بیشتر خواهد بود ، به همین دلیل در مناجات شعبانیه رسیدن به مقام شهود نور عزّ الهی همراه با بهجت و سرورآمده است که فرمودند : «الهی و الحقنی بنور عزک الابهج فاکون لک عارفا» [3]یعنی خدایا من را به نور عزّ شادیبخش خدت ملحق نما تا عارف به تو باشم .
این جاست که انسان به بالاترین و بی نظیر ترین کشف سرّ و معرفت در عالم هستی که همان معرفت به ذات اقدس الهی است دست می یابد به همین دلیل غرق در سرور و شادی سر مدی می شود .
خوشا به حال آنان که به این جا رسیدند .
تمامی دستورات خدای متعال که انبیاء الهی در طول تاریخ وظیفه نشر و ابلاغ آن را داشته اند همگی برای این بوده که حیات آدمی به نحوی شکل گیرد که پله پرواز و تعالی او به سوی کمال باشد .در درون دستورات انبیائ الهی حیات ابدی نهفته است ، وقتی انسان با دستورات ایشان قدم در راه لقاء الله گذاشت راهی به باطن عالم هستی که همان پیوند با سرای آخرت باشد برای او گشوده می شود چرا که آخرت باطن دنیاست ، لذا همان گونه که در دنیا زندگی کرده ایم دریافت های معنوی و مقامات ما در گرو آنها هستند و آخرت را به همان نحو در خواهیم یافت .
اگر بخواهیم سرای آخرت را ببینیم باید بببینیم که چگونه زندگی می کنیم !!
کسی که در این دنیا به حیات انسانی نرسد، به حیات طیبه اخروی هم دست پیدا نخواهد کرد. حیات برتر و راستین حیات اخروی است که میفرماید:
﴿إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ﴾[1] همانا سرای آخرت حیات بخش و زنده است اگر می دانستید
زندگى راستین سراى آخرت است. کسی که اینجا مسیر انسانیت را پیش نگیرد از حیات برتر اخروی بهره نخواهد برد.
و می فرماید :
﴿أَ وَ مَن کاَنَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاه وَ جَعَلْنَا لَهُ نُورًا﴾[2] آیا کسى که مرده بود، سپس او را زنده کردیم، و نورى برایش قرار دادیم.
یعنی زندگی بدوندین و ایمان مردگی است و با ایمان انسان زنده می شود و از خانه تاریک نفس خارج شده به نور می رسد
. در این آیه خدای متعال اشاره به این دارد که وقتی انسان از مسیر حیات حقیقی خود دور باشد و پیوند با خدا نداشته باشد مردهای بیش نیست ، لذاست که او را با فرستادن دین و پذیرش ایمان احیاء کرده و به حیات او نورانیت میبخشد. دعوت به توحید و پذیرش آن و عمل در پرتو شریعت، انسان را زنده میکند و در دل و زندگی او، نور خدا جلوهگر میشود.
این جهان خود حبس جانهای شماست
هین روید آن سو که صحرای شماست
این جهان محدود و آن خود بیحدست
نقش و صورت پیش آن معنی سدست [3]
راه وصول به لقاء الله هدف اصلی خلقت آدمیان است؛ به همین منظور خدای متعال تمام عالم هستی را به این دلیل برپا نمود تا درنهایت انسان در آن به ثمر نشسته و از بوستان وجود او خلیفۀ الله به بار آید .
اما نباید پنداشت که تحقق این امر کار آسان و ساده ای است . بسیاری از آرزو مندان وصال خدای متعال که در سر آرزوی لقاء حضرت دوست را می پرورانند خیال می کنند که به تنهایی و بر اساس اراده و میل خود می توانند این مسیر پر پیچ و خم و خطرناک را سیر نموده و به مقصد برسند ،به همین دلیل از
ای عزیزان طالب سعادت، مراقب از اعمال و رفتار و کردار آدمی براساس دستورات الهی است که انسان طالب لقاء الله را در مسیر پیش می برد .
بدون مراقبت درب توحید به روی طالب وصال خدا باز نشده و هیچ فتح معنوی برای او
نفس آدمی شاه راه وصول به لقاء الهی است . همان که خدای متعال فرمود :
﴿سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی اَلْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ اَلْحَقُّ﴾[1] به زودی نشانههای خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان میدهیم تا برای آنان آشکار گردد که او حق است
انسان وقتی به شهود حقانیت الهی بواسطه تامل و بازخوانی آیات درونی نفس خود رسید ، این زمانی است که
وصال حق تعالی از همه نعمت ها و لذت هایی که عقل می تواند ادراک کند بالاتر است ، آنان که خود را به خدا دادند خدا نیز خود را به آنان می دهد
«کُن لِی أَکُن لَکَ»[1] بنده ام برای من باش تا من هم برای تو باشم!
اما ماسوی الله چه دانند که آن چیست :
﴿فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ ﴾ [2] هیچ کس نمیداند چه پاداشهای مهمّی که مایه روشنی چشمهاست برای آنها نهفته شده، این پاداش کارهائی است که انجام میدادند!
این جاست که امام سجاد علیه السلام به خدای متعال عرض می کند :
«یَا نَعِیمِی وَ جَنَّتِی وَ یَا دُنْیَایَ وَ آخِرَتِی» [3] ای نعمت و بهشت من و ای دنیا و ای آخرت من !
یعنی همه خیرات قابل تصور در عالم ، بلکه مافوق تمام آن ها در وصال حق تعالی وجود دارد !
اگر اندکی در این معانی اندیشه کنیم ، خواهیم دید چگونه مرغ جانمان دل از قفس تنگ تمام تعلقات دنیای ،بلکه از توجه به تمام نعمتهای اُخروی رها شده و متوجه خدای متعال می شود .
البته باید این توجه را در شبانه روز به صورت مداوم به خود یاد آوری کنیم ، چرا گه انسان فراموش کار است و با اندک مساله ای که پیش می آید گرفتار غفلت می شود .
اگر هر گاه که به نماز ایستادیم و با تمام توجه « الله اکبر » بگوییم و دقت کنیم که معنای آن این است که خدا از همه چیز بزرگ تر است حتی از این که به وصف آید نیز برتر است ، چه برسد که بخواهیم او را با سایر امور مقایسه کرده و آنها را بر ذات الهی مقدم کنیم .
پس ای دوست شب و روز بر درب خانه دلت بنشین و مراقب باش غفلت های دنیایی یاد خدا را از دلت نربایند که اگر چنین کردی خواهی دید که شعله های عشق الهی چگونه لحظه به لحظه در دلت زبانه کشیده و غرق در لذت عشق خدا می شوی .
بر سر آتش تو میسوزیم
در هوای تو میشویم هلاک
چون ضروریست سوختن ما را
احرق ارواحنا بنار هواک
میدهیم از پی صال تو جان
اهدانا ربنا سبیل رضاک
گر تو خواهی که ما هلاک شویم
جان فشانیم از برای هلاک[4]
────────────────────────────
[1] (الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة (کلیات حدیث قدسى)، ص:162)
[2] (سوره سجده ، آیه 17 )
[3] ( بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج91، ص:148)
[4] (دیوان اشعار فیض کاشانی-غزل شماره 545)
در ابتدای سیر بنده به سوی خدای متعال اولین مرحله تحصیل ایمان به ذات اقدس الهی است که موجب محبت شدید او به خدای متعال می شود،فرمود :
﴿اَلَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلّهِ﴾[1] آنها که ایمان دارند، عشقشان به خدا، شدیدتر است.
مومنین در مرحله اول محب اند و در این مرحله ایمان را با عشق و محبت اجین کرده اند ، ایمان یعنی محبت .
امام صادق علیه السلام فرمود :
هر وقت سخن از این می شود که آیا می توان خدا را دید یا نه ، همه مات و مبهوت یکدیگر را نگاه می کنند و هیچ جوابی برای سوال مطرح شده ندارند . مخصوصا وقتی که بچه های کوچک از پدر و مادر خود آدرس خدا را گرفته