برای این که بتوان راه سعادت را پیمود لازم است با امیال غیر الهی و غیر تعالی بخش مبارزه نمود و علاوه بر آن نسبت به مظاهر حیات دنیا که نفس بیش از همه چیز بدانها تمایل دارد جهان بینی صحیحی داشت تا به نحوی بتوان از آنها بهره برداری نمود که نفس آدمی اسیر آنها نشده و آدمی را از مسیر تعالی باز ندارند .
امام صادق علیه السلام در جمله ای بسیار کوتاه جهان بینی لازم و تمامی ملزومات برقرار نمودن ارتباط صحیح با امور دنیا را بیان نمودند ، فرمود :
«اجْعَلْ مَالَکَ عَارِیَّةً تَرُدُّهَا.» [1] دارایی ات را امانت و عاریتی بدان که آن را (باید به صاحبش ) برگردانی.
کلمه « مالک» متشکل از دو جزء است ، جزء اول کلمه « ما » است که اسم موصول به معنای « آن چنان چیز » و جزء دوم متشکل از « لَکَ » به معنای « برای تو » می باشد با این بیان معنای « مالک » ، « آن چیزی که برای توست » می باشد .
با این تعبیر معنای کلام حضرت این خواهد بود که : هر آن چه که برای تو از مظاهر حیات دنیا وجود دارد را به سان عاریه و امانتی قرار ده که روزی آن را به صاحبش باز خواهی گرداند .
اطلاق کلمه « مالک » شامل تمامی دارایی های انسان می شود و زن و فرزند و ثروت و زمین و مقام و منصب و عزت و بزرگی و اسم و رسم و ... می شود ، این امور همان چیز هایی هستند که نفس آدمی به آنها میل داشته و محبت غیر الهی به آنها می تواند دامی برای شکار شدن انسان به دست شیطان باشد .
امام صادق علیه السلام با بیان فقره مذکور بعد از دستور دادن نسبت به مجاهده با هوای نفس که فرمود :
«اجْعَلْ نَفْسَکَ عَدُوّاً تُجَاهِدُهُ وَ اجْعَلْ مَالَکَ عَارِیَّةً تَرُدُّهَا.» [2] نفست را همانند دشمنی که با او به پیکار برخاسته ای و مال و دارایی ات را امانت و عاریتی بدان که آن را (باید به صاحبش ) برگردانی .
می خواهد بفهماند که راه عملی مبارزه با هواهای نفسانی و تربیت نفس مدیریت و مبارزه با دلبستگی های آدمی است ، یعنی وقتی که انسان میل خود را مدیریت نمود و محبت و دلبستگی مظاهر عالم دنیا را به خود راه نداد و دلسپرده آنها نشد ، در این هنگام شیطان و نفس شیطانی هیچ دست آویزی برای اغواء و گمراهی انسان نداشته و انسان می تواند به آسانی به علم و دانش خود عمل نموده و از اعماق وجود به خدای متعال توجه کند و با نور علم و عمل قلب خود را آباد و با ذکر الهی آن را نورانی نموده و برای آخرت خود توشه جمع کند.
به همین مطلب اشاره دارد قول خدای متعال به حضرت داود علی نبینا و آله و علیه السلام که فرمود :
« یا داودُ ، حَذِّرْ و أنذِرْ أصحابَکَ عن حُبِّ الشَّهَواتِ ، فإنّ المُعَلَّقةَ قُلوبُهُم بِشَهَواتِ الدنیا قُلوبُهُم مَحجوبَةٌ عَنِّی » [3] اى داوود! یاران خود را از دوست داشتن شهواتِ (مظاهر پست عالم) دنیا بر حذر دار و بیم ده؛ زیرا کسانى که دلهایشان آویخته به شهوت دنیاست، دلهایشان از من در پرده است.
اما چگونه می توان با دلبستگی به مظاهر حیات دنیا مبارزه نمود ، مگر کار آسای است که انسان بتواند از توجه کامل و دلبستگی به دنیا خود را رها کند ؟
امام علیه السلام راه آن را معرفی کرده ، می فرماید : « دارایی ات را امانت و عاریتی بدان که آن را (باید به صاحبش ) برگردانی. »
توجه دائم به این نکته که انسان روزی با مرگ از این دنیا رحل اقامت بر بسته و راهی عالم دیگر می شود در حالی که تمامی دارایی های خود را در همین دنیا بر جای می گذارد ، این توجه به خودی خود موجب می شود قلب آدمی از بند تعلقات دنیایی رها شود و هیچ دست آویزی برای شیطان و نفس شیطانی در وجود او باقی نماند .
این جاست که خدای متعال در قرآن کریم الگوهای سعادتمندی را برای بشر معرفی کرده و عامل سعدتمندی ایشان را همین یاد مرگ معرفی می نماید ، فرمود :
﴿وَ اُذْکُرْ عِبادَنا إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ أُولِی اَلْأَیْدِی وَ اَلْأَبْصارِ*إِنّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِکْرَى اَلدّار﴾[4] به خاطر بیاور بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را، صاحبان دستها (ی نیرومند) و چشمها (ی بینا)!ما آنها را با خلوص ویژهای خالص کردیم، و آن یادآوری سرای آخرت بود!
علت این که ایشان برگزیدگان خدای متعال شدند مخلَص بودن ایشان بود ،یعنی در مملکت وجود ایشان هیچ چیز جز توجه و یاد خدای متعال وجود نداشت به همین دلیل به بالاترین مراتب توحیدی رسیده بودند و دلیل این خالص شدن نیز یاد سرای آخرت بود ، یاد معاد !
────────────────────────────
[1] (وسائل الشیعة، ج15، ص: 162، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 2 ، ص: 454 )
[2] (وسائل الشیعة، ج15، ص: 162، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 2 ، ص: 454 )
[3] (تحف العقول، النص، ص: 397 ، الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة (کلیات حدیث قدسى)، ص:182 )
[4] (سوره ص ، آیه 45-47)
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.