رسول اکرم(صلی الله علیه واله)
«نزدیکترین شما در قیامت به من راستگوترین شماست»(1)
صدق و راستی و یک رنگی از جمله خصوصیاتی است که صاحب آن باید شجاع باشد، چرا که صداقت در برخی از موارد به ضرر انسان است؛ و از طرفی هم باید اعتمادش به آنچه در دست خداوند است خیلی بیشتر از آنچه در دست مردم است باشد، چرا که صداقت در بعضی از موارد باعث میشود موقعیت، منافع و سرمایهای که در دست دیگران داریم به خطر بیافتد.
پس طبیعتاً این ایمان است که راستگویی میآورد و این اعتقاد است که به انسان شجاعت میدهد تا بدون ترس از کسی و یا چیزی و تنها با تکیه بر قدرت الهی صداقت و راستی را الگوی زندگی خود قرار دهد.
پاکی گُزین که راستی و پاکی
بر چرخ بَرَفْراشت مسیحا را(2)
پاورقی
1-امالی(طوسی) ص229
2-پروین اعتصامی
به دنیا از همه بدتر بخیل است
به نزدیک همه خوار و ذلیل است
نه خود خورد و نه کس را داد و اندوخت
چنین کس بدتر از اصحاب فیل است
بخیل کسی است که حاضر نیست در جایی که عقل، عرف و شرع تایید میکند که باید پول خرج کرد و باید امکانات و خدمات ارائه کرد، مسئولیت قبول کند و خدمات ارئه کند و با هر بهانهای شده با دروغ و فریب از این کار فرار میکند.
اینکه چرا انسان بخیل میشود شاید یکی از دلایلش ترس از فقر و از دست رفتن آنچه دارد است و یا شاید حسادت و یا شاید ترسیدن از اینکه دیگران از او جلو بزنند، باشد.
در هر صورت آنچه باعث بخل میشود بر محور رذائل اخلاقی و کمعقلی خواهد چرخید و نمیتواند دلیلی منطقی و عاقلانه داشته باشد، چرا که اگر بخل معلول علّتی عاقلانه باشد که دیگر بخل نیست و تدبّر و مصلحت خواهد بود.
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)
«راز کسی را فاش مکن، هر چند او راز تو را فاش کرده است»(1)
آنچه باعث حفظ حریمها و روابط سالم اجتماعی و دوستانه میشود همین حرمتها و همین شأن و منزلتی است که هر کسی باید نسبت به دوستان، والدین، فامیل، برادروخواهر، همسایه و حتی اساتید و کسانی که از نظر سنی از ما بزرگتر هستند، حفظ کند.
فاش کردن اسرار و اموری که باعث تحت شعاع قرار گرفتن شأن و منزلت اجتماعی کسی میشود، تنها به خاطر اینکه او نیز با ما اینچنین کرده بود، از جمله اموری است که مورد نهی امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) واقع شده و رواج چنین فضایی در جامعه بدون شک باعث از بین رفتن خیلی از حریمها و دوستیها خواهد شد.
مکن هیچگه راز کس را تو فاش
بیا در امانت تو خائن مباش
پاورقی
1-مستدرک الوسائل،جلد9، صفحه 136
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)
«به کسی که تو را امین حساب کرده خیانت نکن، هر چند او به تو خیانت کرده باشد»(1)
هر کس در امانتی بدون اجازه شرعی و قانونی تصرف کند و امانتداری نکند، امانتدار نیست، هر چند امانت خودش را حفظ نکرده باشند؛ هر کس از اطمینان مردم به او سوء استفاده کند، امین نیست، هر چند از اطمینان خودش به دیگران سوء استفاده شده باشد.
اگر قرار باشد بر خلاف توصیه حضرت در حدیث شریف عمل کنیم و هر کس هر کار زشت و غیر اخلاقی انجام داد ما هم در جواب عمل او را تکرار کنیم واقعاً ما با آن شخص چه فرقی خواهیم داشت.
پاورقی
1-مستدرک الوسایل، جلد9صفحه136
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)
«فاجر دینش را سپر دنیایش قرار میدهد»(1)
انسانی که تفکّرات، سلایق و نگاهش به دنیا بر اساس هوا و هوس و شهوت تنظیم میشود و تمام سعادت و خوشی خود را در رسیدن به دنیا و لذتهای دنیوی تعریف میکند بدون شکّ در مورد دین و دینداری نگاهی سخیفانه و کمارزش خواهد داشت و هیچ وقت حاضر نخواهد شد که دنیای خود را به خاطر دین و ارزشهای دینی تحت تاثیر قرار دهد، به خاطر همین طبق بیان حدیث شریف هرگاه در دوراهی انتخاب بین دین و دنیا قرار بگیرد همیشه دین را سپری برای حفظ دنیایش قرار میدهد.
هزاران دانه افشاندیم و یک گل زان میان نشکفت
به شورستان تبه کردیم رنج باغبانی را
برگرداندیم روی از نور و بنشستیم با ظلمت
رها کردیم باقی را و بگرفتیم فانی را (2)
پاورقی
1-غرالحکم، حدیث1546
2-پروین اعتصامی
رسول اکرم (صلی الله علیه واله)
«مؤمن دانش نمیآموزد مگر برای دانستن(نه برای خودنمایی) و یاد نمیگیرد مگر برای عمل کردن»(1)
آن مؤمنی که فهمید برای مقربتر شدن و سعود به قلّههای بندگی پروردگار متعال باید خالصانه علم بندگی بیاموزد و صادقانه به آنچه آموخته عمل کند، هیچگاه اینچنین افق و سرانجامی را با خودنمایی و فخرفروشی از دست نخواهد داد.
فخر فروشی و خودنمایی به دیگران به خاطر دارا بودن مدارک علمی بالا هیچوقت از خصوصیات مؤمنین نیست و طبق بیان حدیث شریف هم انگیزه مؤمن برای تحصیل علم هیچگاه رسیدن به اینچنین خواستههای نفسانی نیست.
پس نه هر کس بنده باشد ای پسر
بندگی را هست آداب دگر
بنده آن باشد که بند خویش نیست
جز رضای خواجه اش در پیش نیست(2)
پاورقی
1-مستدرک الوسایل،جلد11،صفحه178
2-دیوان طاقدیس
امام باقر(علیهالسلام)
«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ أَقْفَالًا وَ جَعَلَ مَفَاتِیحَ تِلْکَ الْأَقْفَالِ الشَّرَابَ وَ الْکَذِبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرَابِ.»(1)
«به راستی که خداوند عزوجل برای شر قفل هایی گذارد و کلید آن قفل ها را شراب قرار داد و دروغ از شراب بدتر است»
یک احتمالی که میشود در توضیح حدیث شریف بیان کرد این است که آنچه باعث میشود انسان خوبی را از بدی تشخیص دهد قوه عقل او است و تا وقتی که قوه عقل انسان کار کند میتوانیم با او مثل یک فرد عادی رفتار و معاشرت داشته باشیم.
امّا وقتی شراب به طور موقّت عقل فردی را از کار میاندازد دیگر نمیتوان نزدیک او شد و تا وقتی که عقلش بر نگردد دیگر نمیتوان به او اطمینان و اعتماد کرد و نزدیکش شد چرا که هر لحظه ممکن است اشتباهات و ضررهای جبرانناپذیری به خود و دیگران وارد کند.
امّا در مورد دروغگویی بحث کمی متفاوت است و در این مورد ما با فردی روبرو هستیم که عقلش سالم است ولی از روی عمد و آگاهانه دروغ میگوید و فریب میدهد و چون آثاری از بیعقلی در او دیده نمیشود به خاطر همین به سادگی نزدیکش میشویم و در مسائل مختلف و مورد نظر با او همکاری میکنیم و خیلی راحت در تلهای که برای ما پهن شده میافتیم.
پاورقی
1-کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 339، ح 3
رسول اکرم(صلیاللهعلیهوآله)
«إنّی لا أتَخَوَّفُ علی اُمَّتی مُؤمِنا و لا مُشرِکا ، أمّا المُؤمنُ فیَحجُرُهُ إیمانُهُ ، و أمّا المُشرِکُ فیَقمَعُهُ کُفرُهُ ، و لکن أتَخَوَّفُ علَیکُم مُنافِقا عالِمَ اللِّسانِ ؛ یَقولُ ما تَعرِفونَ ، و یَعمَلُ ما تُنکِرونَ»(1)
من برای امّت خود از مؤمن و مشرک نمی ترسم؛ زیرا مؤمن را ایمانش مانع [از لطمه زدن به جامعه اسلامی ]می شود و مشرک را نیز همان کفرش سرکوب می کند. اما ترس من برای شما از منافق زبان بازی است که حرف هایی می زند که شما بدان اعتقاد دارید و کارهایی می کند که شما به آنها اعتقاد ندارید.
انسان مست حالاتی دارد که باعث رسواییاش میشود و در مستی خودش ممکن است اشتباهات بزرگی انجام دهد و خسارات جبران ناپذیری بزند؛ امّا امان از انسان علیم اللسان و منافق که نه حالاتی دارد که رسوایش کند و نه طوری قدم بر میدارد و حرف میزند که نفاق و دروغش مشخص شود.، بلکه عاقلانه به فکر فریب است
پاورقی
1-کنز العمّال : 29046.
رسول اکرم(صلی الله علیه واله)
«مؤمن باطل را از دوست خود نمیپذیرد و حق را حتی از دشمنش منکر نمیشود»(1)
هر کس با توجه به مبنا، تفکّر و شناختی که از زندگی دارد دوست پیدا میکند، دنبال کار میرود و با مردم معاشرت و همنشینی میکند؛ به عبارت سادهتر تمام انتخابهای یک شخص بر اساس عقائدش است.
مؤمن عقیده و مبنایش همیشه رضای الهی و حقطلبی است و هیچوقت امیال و سلیقه شخصی خود را در مقابل حق و حقیقت و رضای الهی قرار نمیدهد.
این نکتهای که رسول اکرم(صلی الله علیه و اله) در حدیث شریف فرمودهاند بیانگر همین ویژگی حق طلبی و صداقت در انسان مؤمن است که هیچگاه تعصّب، محبّت، دوستی و یا دشمنی باعث نمیشود چشمش و گوشش را برای دیدن و شنیدن حقیقت ببندد.
حقیقت سرائی است آراسته
هوا و هوس گَرد برخاسته(2)
پاورقی
1-مستدرک الوسایل،جلد11،صفحه178
2-بوستان سعدی
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)
«بنده خدا تا دروغ را چه به شوخی و چه به جدی ترک نکند مزه ایمان را نخواهد چشید.»(1)
راه یافتن به قرب پروردگار متعال و چشیدن مزه ایمان چیزی نیست که هر قلبی شایسته آن باشد.
رسیدن به حقیقت ایمان و آمادگی قلب برای دریافت چنین فیضی مقدمهای میخواهد و آن دوری از گناه است، چه به شوخی چه به جدی و دروغ گفتن هم حتی به عنوان شوخی به دلیل تاثیرات نامطلوبی که بر روی پاکی قلب خواهد گذاشت طبق بیان حدیث شریف مانع درک مزه و شیرینی ایمان به پروردگار متعال خواهد شد.
ز کژ گوئی سخن را قدر کم گشت
کسی کو راستگو شد، محتشم گشت(2)
پاورقی
1-کافی، جلد2، صفحه230
2-خسرو و شیرین-نظامی
از امام صادق(علیه السلام) درباره آنچه ایمان را در بنده اسوار میکند سوأل شد؛ حضرت فرموردند:
«آنچه استوارش میکند ورع است وآنچه بیرونش میکند طمع است»(1)
ورع یعنی دوری از انجام کاری به احتمال اینکه شاید مقدمه گناهی شود، به عبارتی ورع، گناه نکردن نیست بلکه نوعی پیشبینی نسبت به گناه است؛ مثلاً قرار است برای رسیدن به جایی از خیابانی عبور کنیم ولی چون بنده احتمال میدهم که اگر از این خیابان عبور کنم به گناه خواهم افتاد مسیر را تغییر داده و از خیابان دیگری عبور میکنم.
در مقابل طمع نیز حالتی در قلب است که انسان را تنها با احتمال به دست آوردن سود بیشتر و منفعت زیادتر به چالش میکشد و در مورادی کار به جایی میرسد که چشموگوش انسان از شنیدن نصیحت و راهنمایی کور و کر میشود، و حتی شاید کار به فریب دادن و دروغ گفتن هم بکشد.
طبق بیان حدیث شریف، ورع، که در آن انسان تنها با یک احتمال از گناه فرار میکند استوار کننده ایمان و حالت دوم، طمع، که در آن انسان تنها با احتمال رسیدن به سود بیشتر خودش را در چاه میاندازد بیرون کننده ایمان از دل است.
پاورقی
1-وسائل الشیعه، جلد20،صفحه358
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)
«ایمان هیچ بندهای راستین نمیشود مگر زمانی که اعتمادش نسبت به آنچه نزد خداست از اعتمادش به آنچه در دست خود دارد بیشتر باشد»(1)
ایمان و اعتقاد به پروردگار عالم از جنس لفظ و گفتار نیست که اگر کسی در زبان ادعای ایمان کرد، برای پی بردن به ایمانش کفایت کند.
جنس ایمان از نور و ظرفش دل انسان است و هنگامی که به فضل الهی دل انسان خانهای برای نور ایمان شد آنگاه دیگر انسان هر چند در ظاهر دنبال کسبوکار دنیا و پس انداز خواهد رفت ولی این دل و این ایمان اجازه نخواهد داد که انسان به هیچ کدام از این اموال و پساندازها دل خوش کند و آرامش دلش را با آنها تأمین کند.
دلی که وجود خداوند و حضور دائمی او را درک میکند همیشه در آغوش لطفُ رحمت الهی به آرامش خواهد رسید لذا طبق بیان حدیث شریف هیچگاه به خاطر آنچه در دستش است اطمینان و آرامش پیدا نخواهد کرد.
پاورقی
1-شرح نهج البلاغه،جلد9،صفحه216
هر نعمتی که پروردگار عالم در اختیار انسان قرار میدهد میتواند مجموعهای از موهبتها و توانمندیها مثل نعمتهای خانوادگی، اجتماعی، جسمی، مالی، سیاسی، ذهنی و امثال اینها باشد.
مثلاً داشتن نعمت سلامتی، درآمد مناسب، موقعیت اجتماعی و آبرومندانه خوب و صدها مثال دیگر که نعمتهای پروردگارمان به ما هستند.
اما نکتهای که باید مورد دقت واقع شود این است که هر نعمتی آفتهایی دارد که در واقع امتحان پروردگار برای ما پیرامون همین آفتهاست.
مثلاً یکی از آفتهای نعمت دارایی، ثروت و قدرت احسان نکردن و به نیازمندان کمک نکردن است.(1) یا یکی از آفتهای نعمت آگاهی، دانش و علم، آموزش ندادن به دیگران و مغرور شدن است.
وظیفه ما در مسیر بندگی پروردگار همواره این است که مراقب باشیم تا گرفتار آفت نعمتهایی که پروردگار عالم در اختیار ما قرار داده نشویم.
پاورقی
1-امیرالمؤمنین علی(علیه السلام):آفةُ القدرةِ منعُ الاحسانِ»«آفت قدرت احسان نکردن است»غررالحکم ح800
2-وصیت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) به فرزندشان
رسول اکرم(صلی الله علیه واله)
«هر که مؤمنی را اندوهگین کند و در مقابل همه دنیا را به او بدهد، کفّاره گناه او نبوده و پاداشی بر کارش نمیبیند»(1)
یک نکته لطیفی در این حدیث شریف در جریان است و آن چرایی و علّت نابرابری وکم ارزش بودن مال و اموال دنیا در مقابل دل شکسته مؤمن است.
قاعده بر این است که اگر حق کسی دزدیده و پایمال شود، اولین کار برای جبران، برگرداندن حقّ دزدیده شده به صاحبش است.
ولی در مورد «دل شکسته مؤمن واقعی» چه اتفاقی افتاده که اگر تمام دنیا را به او بدهیم، باز نتوانستهایم کفّاره این دل شکستن را بدهیم و اشتباهمان را جبران کنیم.
آنچه میتوان گفت این است که چون«دل مؤمن واقعی» از محبّت دنیا خالی است حتماً مسائلی معنوی و اخلاقی باعث این ناراحتی شده و از طرفی هم چون دل مؤمن مملو است از محبّت و شوق به خدا به خاطر همین دل چنین شخصی را با مال و ثروت نمیتوانید راضی کنید.
تنها چاره برای به دست آوردن دل مؤمن این است که خیلی بی تکلف و ساده برای عذر خواهی و بدست آوردن دلش پیشش برویم و اگر ایشان هم شاهد ناراحتی و پشیمانی واقعی شما باشد، شاید حتی با یک عذر خواهی ساده هم راضی شود.
پاورقی
1-مستدرک الوسائل حدیث 1036
مشکل اساسی خانوادههای بسیاری این است که از سرمایه عظیم خانواده بیاطلاع هستند.
اکثر ما با همسر و خانواده خود زندگی میکنیم ولی نمیدانیم که چه سرمایه عظیمی داریم!
نمیدانیم که چه اسراری در دل خانواده نهفته است!
بسیاری از گنهکاران اگر بخواهند خدای متعال آنان را ببخشد، باید استغفار نموده و برای تحصیل رضای الهی خود را به زحمت بیاندازند، اما راه آسانتری نیز وجود دارد!
محبت به خانواده!
رسول اکرم ص فرمود:
« هرگاه بنده به چهره همسرش و همسرش به چهره او(بامحبت) بنگرد، خداوند به آن دو با نگاه مهرآمیز مینگرد و هرگاه دست یکدیگر را بگیرند گناهان آن دو از لای انگشتانشان فرومیریزد .»[1]
چه گنجی از این عظیمتر و چه سرمایهای از این پربارتر در عالم وجود دارد ؟!
────────────────────────────
[1] إذا نَظَرَ العَبدُ إلی وَجهِ زَوجِهِ ونَظَرَت إلَیهِ ، نَظَرَ اللّهُ إلَیهِما نَظَرَ رَحمَهٍ ، فَإِذا أخَذَ بِکَفِّها وأخَذَت بِکَفِّهِ ، تَساقَطَت ذُنوبُهُما مِن خِلالِ أصابِعِهِما . کنز العمّال : ج 16 ص 276 ح 44437
یکی از مشکلات فراگیر بسیاری از زوجهای جوان، مخصوصاً در سالهای ابتدایی زندگی زناشویی این است که با بحران محبّت روبهرو میشوند.
آقا میگوید همسرم به من محبّت نمیکند و خانوم هم میگوید همسرم به من توجه نمیکند!
عشق ورزیدن یک هنر است نه یک غریزه که توقع ظهور آن را به صورت غریزی داشته باشیم!
باید یاد بگیریم چگونه محبت کنیم!
محبّت بذری است که باید آن را کاشته تا بتوان محصولِ عشق را از آن درو کرد.
وقتی مرد به همسرش محبّت کرد ، در دل او بذر محبّت کاشته است و در صورت پاسبانی از این بذر نوپا عشقی سرشار درو خواهد کرد!
اما صادق ع فرمود :
« کَمَا تَدِینُ تُدَانُ»[1] چنانکه کنی، جزا یابی
اول باید محبت ورزید تا بعد بتوان عشق درو کرد.
پاورقی
[1] الکافی ج2، ص134
در این دور و زمانه افراد بشر با مشغول شدن به بازیهای کودکانه دنیا از مسیر حقیقی تعالی غافل شدهاند. تعالی و تکامل را در کسبوکار پررونق و قدرت و موقعیت اجتماعی میدانند و به همین دلیل روز به روز آمار ابتلاء افراد بشر به بیماری های خطرناک عجب و غرور بیشتر میشود.
ارباب به سر کارگرش میزند و کارگر بر سر زن و بچهاش!
هیچکدام از این کارها راه تعالی نیست!
همه غافل از ایناند که خدای متعال در دسترس ترین راه تعالی و تکامل را در نزدیکترین مکان قرار داده است!
خانواده!
با مدیریت محبت در خانواده میتوان به بالاترین درجات معنوی دست یافت، بر همین اساس رسول اکرم ص فرمود:
«نیکْ ایمان ترین مردمان ، کسی است که با خانوادهاش خوشاخلاق و مهربانتر باشد»[1]
رشد ایمان یعنی تعالی انسانی!
پاورقی
[1] أحسَنُ النّاسِ إیمانا أحسَنُهُم خُلُقا وألطَفُهُم بِأَهلِهِ- عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص: 38
مشکلات و رذائل اخلاقی ازجمله مواردی است که میشود گفت در هرکسی کم یا زیاد پیدا میشود و این در حالی است که اکثر کسانی که دچار رذائل اخلاقی هستند بهصورت عادی در جامعه زندگی میکنند و اگر هم درجایی اشتباهی کردند با یک عذرخواهی ساده مسأله را برطرف میکنند.
ولی یکی از رذائل اخلاقی که در مرحله اول زندگی خود فرد را دچار آشوب میکند، بدبینی و ذهنی است که عادت کرده دنبال ایرادهای دیگران باشد و مچگیری کند.
این مشکل وقتی مشکلتر میشود که طرف مقابل ما، همسر و یا شوهرمان باشد و ما با عیبجوییها و ایراد گرفتنهای پیدرپی کاری کنیم که هم فضای خانه و هم روحیه و روان خودمان و همسرمان نیزخراب شود.
باید به ذهنمان یاد بدهیم نقاط قوّت اطرافیانمان، مخصوصاً همسر و یا شوهرمان را نیز ببیند و آنگاه خواهیم دید که زندگی چقدر شیرین خواهد شد.
در گفتن عیب دگران بسته زبان باش
از خوبی خود عیب نمای دگران باش
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام)
«حُسنُ الظَّنِّ راحَةُ القَلبِ وَ سَلامَةُ البَدَنِ»(1)
خوشبینی، مایة راحتی جان و سلامتی تن آدمی است.
پاورقی
1-شرح غرر، ج ٣، ص ٣٨٤
یکی از رایجترین عقائد و سخنانی که قبل از ازدواج به زوجهای جوان، چه دختر و چه پسر گفته میشود این است که نگران عادتها و اخلاق ناخوشایندی که ممکن است در همسر آیندهات وجود داشته باشد نباش، شما خودت باید او را تربیت کنی.
یکی از آفتهایی که این سخن و این نوع اعتقاد دارد این است که چشم پسر یا دختر جوان به اشتباهات و نقاط ضعف خودشان بسته خواهد شد و همواره با روحیهای حق بهجانب درصدد ایراد گرفتن و تحمیل کردن خواستههای خود به همسرشان خواهند بود.
امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام)
«اَکبَرُ العَیبِ اَن تَعیبَ ما فیک مِثلُهُ»
بز رکترین عیب آن است که آنچه را که مانند آن در خود توست عیب بشماری.(1)
همین تفکّر و عقیده اشتباه برای اینکه سببی شود که زندگی زوج جوان حداقل در دو سال اول دچار مشکلات و ناراحتیهایی جدی شود کافی است و این در حالی است که راهکار عاقلانه و تفکّر صحیح این است که زوج جوان تصمیم بگیرند با مذاکره و تفاهم، برنامه منسجم و قابل اجرائی را برای خود تنظیم نمایند.(2)
در همه چیزی هنر و عیب هست
عیب مبین تا هنر آری به دست
پاورقی
1-نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 536 ، ح 353
2-ابراهیم امینی،همسرداری، ص: 21
غالب انسانها دنبال راحتی و عافیت میگردند و دوست ندارند برای رسیدن به خواسته هایشان زحمت زیادی بکشند، مخصوصاً وقتی بحث مدیریت خانواده و تربیت همسر در میان باشد که واقعاً کمتر کسی پیدا می شود که بتواند با تدبیر، بردباری و حلیمانه خانواده را مدیریت کند و با خشونت و سختگیری کار را جلو نبرد.
امام باقر(ع)
«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَفِیقٌ یُحِبُّ الرِّفْقَ وَ یُعْطِی عَلَی الرِّفْقِ مَا لَا یُعْطِی عَلَی الْعُنْفِ»(1)
«خدای عز و جل ملایم است و ملایمت را دوست دارد، و پاداشی که به ملایمت میدهد به خشونت و سختگیری نمیدهد.»
ملایمت و بردباری در مقابل بی نظمی ها و بی تربیتی های همسر به معنی نادیده گرفتن این مشکلات نیست بلکه مثلاً اگر همسر انسان زود رنج است سعی کند وسیله رنجش او را فراهم نسازد و اگر رنجیده شد از او دلجویی کند. اگر در زندگی نامنظم است و تأکیدات و توصیه ها هم فعلاً جواب نمی دهد، با گذشت و فداکاری مقداری را نادیده بگیرد و بعضی ها را هم خودش منظم سازد و با تحمّل وضع موجود و برخوردی حلیمانه، مقدمات یک زندگی خوب را در آینده ایجاد کند.
پاورقی
1-کافی،ج 2، ص 119
یکی از مهمترین مسائلی که در شروع زندگی باید نسبت به آن آگاهی ایجاد کرد شناخت متقابل زوجین از نقاط ضعف همدیگر است.
امّا چرا نقاط ضعف؟آگاهی از نقاط ضعف لازم است، چرا که در نصف ویا تمام زندگی مشترک بنا بر تربیت و خودسازی است و لازم است زوجین با این نگاه و با انگیزه کمک به هم در اصلاح نقاط ضعف، با یکدیگر هماهنگ باشند واینگونه تصوّر نکنند که همسر آنها باید به تنهایی خود را اصلاح کند و یا وظیفه والدین ایشان بوده که او را تربیت کنند.
متأسفانه در خیلی از موارد به خاطر اینکه دختر وپسر جوان اینچنین نگاهی به ازدواج ندارند مشکلات اخلاقی موجود در یکی از طرفین باعث اختلافات شدیدی شده و کار به طلاق کشیده شده است.
در زندگی مشترک بنا بر تحمّل کردن و توکّل است که کمترین فایده آن تربیت وتکامل خود انسان است.
پاورقی
1-ابراهیم امینی،آئین همسرداری،ص18
قبل از شروع هر کاری یکی از ضروری ترین مسائلی که لازم است بررسی شود، نگاه و دیدگاه ما در مورد کاری است که قرار است شروع کنیم، مخصوصاً فایده ها و اهمیّت این آگاهی وقتی خودش را نشان می دهد که بنا است تصمیمی بگیریم و کاری را شروع کنیم که زندگی و آینده ما را تحت تاثیر جدی قرار خواهد داد.
ازدواج و تشکیل خانواده یکی از مهمترین وجدی ترین اتفاقاتی است که در زندگی رخ می دهد واگر بنا باشد با چشم بسته وبدون آگاهی های لازم وارد این مسیر بشویم بدون شک با اتفاقات و مسائلی روبرو خواهیم شد که شاید برای ما کمر شکن باشد.
زن وشوهری که به خاطر پیاده کردن سلیقه های شخصی وبه کرسی نشاندن نظرات خود با هم جرّ و بحث می کنند و لحظات شیرین عمر خود را از دست می دهند معلوم است که هنوز متوجه نشده اند که یکی از حکمت های خداوند در ازدواج آموزش رفق و مدارا به بنده اش است.
آن خانه که خشت آن ز مهر است
مانند ستاره در سپهر است
در خانه اگر تعادلی نیست
باغیست که اندر آن گلی نیست
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله)
«اِنَّ فِی الرِّفقِ الزّیادَةَ وَ البَرَکَةَ وَ مَن یُحرَمِ الرِّفقُ یُحرَمِ الخَیرَ»(1)
در مدارا، فزونی و برکت است، و هر کس از مدارا محروم باشد، از خیر، محروم شده است.
پاورقی
1-کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 119
یکی از مهمترین مسائلی که در اوائل زندگی لازم است زوج های جوان به آن آگاهی داشته باشند، شناخت نقاط ضعف همسر خود چه از نظر جسمی و زناشوئی وچه از نظر اخلاقی ورفتاری است.
این شناخت مهمترین نقش را در تنظیم رفتار زن وشوهر نسبت به هم خواهد داشت؛ چرا که با توجه به این آگاهی متقابل توقعات هر یک از زوجین نسبت به هم کنترل شده و در حد توان همسر خود خواهد شد و همین امر مقدمه ای خواهد شد که بسیاری از مشکلات و بسیاری از انتظاراتی که زوجین از یکدیگر دارند معتدل شود ومنجر به ناراحتی و کدورت نشود.
البته هر یک از زوجین باید اخلاق و انسانیت را در نظر بگیرند وهیچ وقت از نقاط ضعف همسر خود برعلیه او استفاده نکنند بلکه از این شناخت برای بهتر کردن زندگی بهره ببرند.
«وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَة»(1)
«وای به حال هر طعنه زن عیب جوی»
پاورقی
1-سوره مبارکه همزه،آیه 1
کسی که می خواهد در دریای توحید شنا کند باید از لباس تعلقات و امور دست و پا گیر خود را رها کند
این که خدای متعال در مورد خورشید و ماه (و ستارگان) می فرماید
حیات جناب ابراهیم علیه السلام به عنوان طالب و مجاهدی صادق بسیار شگفت انگیز است ، به نحوی که تمام جریانات و اتفاقات زندگی او امتحان بوده و ایشان در همه آنها سالکی مجاهد و صادق بوده اند ، خدای متعال ایشان را بسیار می دواند اما او همچنان با صدق در مسیر طلب باقی می ماند و نمی برد ، این یعنی حرکت به سوی خدا !!
اولین مرحله سلوک ایشان آن زمانی است که
انسان کامل معصوم مَثَلُ الله و بحر موّاج توحید است و کلام او موجی از دریای حقیقت و وجودش چشمه جوشان علم است که تشنگان را سیراب و کوزه وجود واردان را پر می کند
ارتباط با کلام امام معصوم(علیهالسلام) یعنی حضور بر سر سفره فیض او و پر کردن کوزه جان از
یکی از آفات بسیار خطرناک پیش پای طالبان سعادت بطالت و غرق شدن در لذت های وهمی است، آنان که به مقامات بالای توحیدی رسیده اند همگی از ساعات و روزها و اوقات خود مراقبت می کردند تا مبادا گرفتار بطالت و بیهوده کاری شوند . قدیم در نجف اشرف رسم بر این بوده که
انسان کامل، « کون جامع» است و در تمام عوالم حضور دارد و شاهد بر خلقت و میثاق خدا بوده است ، آن حضرت حقیقت انسان ، متن و عین اوست،قطب الاقطاب است ، مرجع همه انبیاء و اولیاء است به لحاظ عالم بشری دارای سرمایه عبودیت و به لحاظِ مثل أعلی الهی بودن ،مظهر اسم الله است و نسبت به کل هستی دارای ربوبیت می باشد ، البته عبودیت بالاصالۀ و ربوبیت بالعرض است و آیه شریفه ،
﴿ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اَللّهَ رَمى ﴾[1] این تو نبودی (ای پیامبر که خاک و سنگ به صورت آنها) انداختی؛ بلکه خدا انداخت!
به جنبه مثل الهی بودن ایشان اشاره دارد که کار او را خدای متعال به خود نسبت داده و فرموده این کار تو کار الله تبارک و تعالی است ، لذا می گوییم بین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و حقیقت ، حجاب و حائلی وجود ندارد و خلقت با تمام اسرارش نزد او حاضر است .
حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم در آن موطن حاضر و شاهد اند ، اگر تبعیت از رسول اکرم را کامل کنیم از آسمان شهود او بر ما نیز خواهد بارید ، سهمی از آن شهود به ما هم خواهد رسید .
پس :
برو امدر پی خاجه به اسرای تفرج کن همه آیات کبری [2]
اگر به دنبال اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام رفتیم ما نیز از حقائق و اسراری که ایشان دریافت کردند بهره مند خواهیم شد .
چه سروری که انسان به کشف اسرار عالم دست بیابد . بزرگترین و وصف ناپذیرترین لذت برای انسان لذت عقلانی است ، وقتی انسان به معرفتی جدید دست پیدا می کند لذتی به او دست می دهد که وصف ناپذیراست ، هر اندازه که آن امر بزرگ تر باشد لذت حاصله از آن نیز بیشتر خواهد بود ، به همین دلیل در مناجات شعبانیه رسیدن به مقام شهود نور عزّ الهی همراه با بهجت و سرورآمده است که فرمودند : «الهی و الحقنی بنور عزک الابهج فاکون لک عارفا» [3]یعنی خدایا من را به نور عزّ شادیبخش خدت ملحق نما تا عارف به تو باشم .
این جاست که انسان به بالاترین و بی نظیر ترین کشف سرّ و معرفت در عالم هستی که همان معرفت به ذات اقدس الهی است دست می یابد به همین دلیل غرق در سرور و شادی سر مدی می شود .
خوشا به حال آنان که به این جا رسیدند .
دین، نسخه مطابق با حقیقت انسان است و برای شکوفایی حقیقت او طرح گشته است. دین، انسان را صاحب کرامت و ارزش میداند و در مسیر رسیدن به ارزشهای انسانی برنامه ارائه میکند تا صاحب بصیرت شود و کالای وجود خود را ارزان نفروشد. فرمود:
﴿ فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ﴾[1]پس روى خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتى است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده دگرگونى در آفرینش الهى نیست این است آیین استوار ولى اکثر مردم نمىدانند!
تعالیم دینی، آن چیزی است که فطرت انشان میخواهد. فطرت انسان مطابق با دین و دین همراه انسان است ، اما برای شکوفایی فطرت خویش باید به آداب و تکالیف دینی عمل نموده وبر اساس آن خود را تربیت نماییم تا این فطرت به ظهور آمده و شکوفا شود
دین جاودانه است بخاطر این که مطابق فطرت است و فطرت هم از بین نمیرود و همیشه زنده است. ﴿ لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾[2] دگرگونى در آفرینش الهى نیست.
ویل دورانت تاریخ نویس معروف میگوید: « دین صد جان دارد، هر چیزى اگر یک بار کشته شود براى همیشه مىمیرد مگر دین که اگر صد نوبت کشته شود باز زنده مىشود!»[3]
وقتی حیات انسان مطابق دین فطری شد انسان به حیات ابدی می رسد .
خدای متعال برای رسیدن انسان به این حیات طیبه دین و شریعت را فرستاد تا با عمل به دستورات فطری آن راه حیات ابدی را یافته و زنده شویم . وقتی به دین و احکام شریعت این گونه نگاه کردیم نه تنها نسبت به دستورات دین بی رغبت و بی میل نمی شویم بلکه شبانه روز در فکر انجام دادن آنها خواهیم بود چرا که آن ها را سرمایه ای برای حیات ابدی خویش می بینیم لذا هیچ ستستی و دل مردگی به زندگی مان وارد نمی شود و غرق در سرور و شادی می شویم .
تمامی دستورات خدای متعال که انبیاء الهی در طول تاریخ وظیفه نشر و ابلاغ آن را داشته اند همگی برای این بوده که حیات آدمی به نحوی شکل گیرد که پله پرواز و تعالی او به سوی کمال باشد .در درون دستورات انبیائ الهی حیات ابدی نهفته است ، وقتی انسان با دستورات ایشان قدم در راه لقاء الله گذاشت راهی به باطن عالم هستی که همان پیوند با سرای آخرت باشد برای او گشوده می شود چرا که آخرت باطن دنیاست ، لذا همان گونه که در دنیا زندگی کرده ایم دریافت های معنوی و مقامات ما در گرو آنها هستند و آخرت را به همان نحو در خواهیم یافت .
اگر بخواهیم سرای آخرت را ببینیم باید بببینیم که چگونه زندگی می کنیم !!
کسی که در این دنیا به حیات انسانی نرسد، به حیات طیبه اخروی هم دست پیدا نخواهد کرد. حیات برتر و راستین حیات اخروی است که میفرماید:
﴿إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ﴾[1] همانا سرای آخرت حیات بخش و زنده است اگر می دانستید
زندگى راستین سراى آخرت است. کسی که اینجا مسیر انسانیت را پیش نگیرد از حیات برتر اخروی بهره نخواهد برد.
و می فرماید :
﴿أَ وَ مَن کاَنَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاه وَ جَعَلْنَا لَهُ نُورًا﴾[2] آیا کسى که مرده بود، سپس او را زنده کردیم، و نورى برایش قرار دادیم.
یعنی زندگی بدوندین و ایمان مردگی است و با ایمان انسان زنده می شود و از خانه تاریک نفس خارج شده به نور می رسد
. در این آیه خدای متعال اشاره به این دارد که وقتی انسان از مسیر حیات حقیقی خود دور باشد و پیوند با خدا نداشته باشد مردهای بیش نیست ، لذاست که او را با فرستادن دین و پذیرش ایمان احیاء کرده و به حیات او نورانیت میبخشد. دعوت به توحید و پذیرش آن و عمل در پرتو شریعت، انسان را زنده میکند و در دل و زندگی او، نور خدا جلوهگر میشود.
این جهان خود حبس جانهای شماست
هین روید آن سو که صحرای شماست
این جهان محدود و آن خود بیحدست
نقش و صورت پیش آن معنی سدست [3]
خدای متعال عالم را برای به ثمر نشستن نهال وجود انسان خلق نمود و هدف اصلی خلقت انسان را نیز خدا نما شدن قرار داد ، یعنی این که انسان بتواند به مقام خلیفۀ اللهی برسد و به این منظور انبیاء و اوصیاء را به سوی بندگان فرستاد و کتاب های آسمانی بر آنان نازل نمود تا برنامه ای برای عروج ملکوتی انسانها به سوی عالم لقاء الله باشد .
بسیاری از مسلمانان و معتقدان به معاد بر این باورند که عذاب های قیامت همگی از سوی خداست و خدا بی رحمانه آنان را از سر کینه و دشمنی عذاب می کند .
باید گفت این عقیده باطل و مردود است چرا که عالم قبر و قیامت ظرف ظهور ملکات نفسانی و دارایی های اخلاقی آدمی است
خدای متعال اراده نمود انسان جانشین او شود
وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی اَلْأَرْضِ خَلِیفَةً[1] (به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [= نمایندهای] قرار خواهم داد.»
این بیان یک امر مجازی نیست بلکه خبر از امری حقیقی دارد و آن این است که انسان ار همان اول قرار بود که آینه ای خدا نما باشد .
اما سوال این است که این خدا نما یا خدا گونه شدن چگونه به وقوع می پیوندد ؟ یعنی چه فرایندی است که اگر انسان در آن قرار گیرد خدا نما خواهد شد ؟
در جواب باید گفت خدای متعال وجود ملکوتی انسان را به شیوه ای خاص خلق نمود که تا قبل از آن همچین خلقتی سابقه نداشته است . وجود ملکوتی انسان از جهتی قلب و از جهتی نفس و از جهتی عقل نام دارد و هکذا شئون دیگر به اعتبار کار کرد هایشان نام مخصوصی به خود می گیرند . و هم چنین باید دانست خدای متعال قابلیتی در وجود ملکوتی انسان قرار داده است که می تواند پذیرای تجلیات الهی و هم رنگ شدن با خدا باشد و خدای متعال آن را به مثال آینه ای خلق کرده است که قابلیت نمایش دادن جلوه های اسمائی و صفاتی الهی را داراست .
بر این اساس باید گفت هر عملی که انسان با اعضاء خارجی و جوارح باطنی خود انجام می دهد تاثیر مستقیمی بر آن وجود ملکوتی دارد ، که در این مقام به اعتبار پذیرا بودن حالات گوناگون و قابلیت تغییر دائم بر اساس اعمال انسان نام «قلب» را به خود می گیرد .
اگر عملی که از انسان سر می زند مطابق با فطرت انسانی او که خدای متعال بر آن اساس خلقش نموده باشد ، تاثیری که روی قلب او می گذارد موافق بوده و موجب آباد شدن قلبش می شود و به منزله آب زلالی است که به پای نهال وجود او ریخته شده است که در صورت تداوم موجب می شود از قلب او آثار بدیع و خارق العاده ای پدید آید که ان شا الله در بخش های بعدی بدان ها اشاراتی خواهد شد که اجمالش باز شدن چشم بصیرت انسان و اطلاع از امور غیبی و ... است . و به همین نحو اگر انسان بر اعمال صالحه ای که مطابق با فطرت انسانی او هستند تداوم داشته باشد نهال وجود او رشد می کند تا جایی که با شجره طیبه طوبی که تمثلی از حقیقت وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت طاهرین ایشان است پیوند می خورد ، یا به عبارتی دیگر درخت طوبی در وجود او می روید .
از همین روست که علامه حسن زاده آملی در الهی نامه خود می فرمایند :
«الهی شکرت که شاخه ای از درخت طوبی شدم . »[2]
هم چنین یکی از اهل سلوک نقل می کرد که:
« شب تشییع جنازه حضرت آیت الله خوشوقت در رویایی حقیقت وجود ایشان را به من نشان دادند که آن را به صورت درخت طوبی شهود کردم ، یعنی حقیقت وجود ایشان درخت طوبی شده بود .»
این جاست که انسان ولی الله می شود .
اما اگر عملی که از انسان سر می زند خلاف فطرت انسانی او باشد ، در این هنگام اثری که آن عمل بر مملکت وجود و عالم درون او خواهد گذاشت همانند سمی خواهد بود که به جای آب پای درخت ریخته می شود ، که آن را می خشکاند و حیات را از او می گیرد .
آن اعمالی که به منزله آب حیات برای آدمی هستند که اگر انجام شوند موجب آبادی مملکت درون انسان می شود و اگر به قلب نرسند خواهد مرد اعمالی اند که خدای متعال آنها را واجب نموده است که همگی مطابق فطرت انسانی او هستند و در لسان شرع انجام دادن آنها « طاعت »نامیده می شود و اما اعمالی که به منزله سم برای وجود او بوده و موجب مردن قلب می شوند ، اعمالی اند که خدای متعال آنها را حرام نموده و نوع بشر را از آن منع کرده است ، که در لسان شرع به آنها « معصیت » گفته می شود .
امام سجاد علیه السلام در صلوات شعبانیه به این دو مطلب اشاره ای واضح دارند آن جا که خطاب به خدای متعال می فرمایند :
«اللَّهُمَّ وَ اعْمُرْ قَلْبِی بِطَاعَتِکَ وَ لَا تُخْزِنِی بِمَعْصِیَتِکَ » [3] خدایا قلبم را بواسطه طاعت از خود آباد ساز و آن را بواسطه معصیت خود ویران ننما !
وقتی که تمام اعمال انسان مطابق دستورات الهی و براساس اقتضائات عالم فطرت او شدند جوانه های اسماء و صفات الهی در قلب او سر از خاک در آورده و شرایط برای خدا نما شدن او فراهم می شود .
این خدا نما شدن در مرحله اول با شکل گیری اخلاق نیکو آغاز می شود ، یعنی فردی که در مسیر خدا نما شدن قرار داد ، بر اساس دستورات الهی نسبت به اطرافیان و زیر دستان خود از سر مهر و عطوفت رفتار می کند و آن قدر بر این عمل مداومت و استقامت می ورزد تا آن جا که رحمت و عطوفت و مهربانی برای او ملکه می شود و بدون هیچ سختی با همه از سر محبت و رحمت برخورد می کند و بر این اساس نور رحمت نیز در قلب او متلألأ می شود ، در این هنگام قلب او محل تجلی نور رحمت الهی و اعمالش نمایان گر رحمت الهی خواهد بود ، در این مرحله می گویند این فرد همانند خدای متعال اهل رحمت است، در این مرحله صفت رحمانیت الهی در وجود فرد جلوه می کند و او با صفت رحمانیت الهی پیوند می خورد اما درمرحله ای بالا تر بعد از این که بنده در مرحله صفات استقامت نمود خدای متعال عنایات خود را شامل حال او نموده و با تجلیاتی عظیم جان او را معدنی برای صفات قرار می دهد ، در مرحله صفات ممکن بود پای بنده بلغزد و از آن مقام که در آن بود سقوط و نزول کند اما وقتی که مقام اسم رحمان رسید دیگر وجود او منبع رحمانیت می شود و دائما بدون هیچ خطری رحمانیت از او جلوه گر می شود .
پس بعد از استقرار در مقام صفات ،انسان قابلیت رسیدن به مقام اسماء را پیدا می کند و نماینده ای برای اسماء الهی می شود ، به این مراحل اشاره دارد قول امیر المومنین علیه السلام در ماجات شعبانیه ، آن جا که فرمود :
«إِلَهِی،اجْعَلْ هِمَّتِی فِی رَوْحِ نَجَاحِ أَسْمَائِکَ وَ مَحَلِّ قُدْسِکَ» (إقبال الأعمال (ط - القدیمة)، ج2، ص: 687) خدایا همتم را بر نشاط در راه رسیدن به اسماء و مقام قدس خویش موقوف ساز
یعنی خدایا به من همتی عنایت بفرما که با عمل به دستوراتت توانایی رسیدن به اسمائت و نیل به مقام قدس تو را داشته باشم ، یعنی کاری کن که من آینه تو نما شوم .
────────────────────────────
[1] (سوره بقرۀ، آیه 30)
[2] (الهی نامه علامه حسن زاده آملی ص 13)
[3] (إقبال الأعمال (ط - القدیمة)، ج2، ص: 688)
[4] (إقبال الأعمال (ط - القدیمة)، ج2، ص: 687)