تــاثیرپذیری و بــهـرهمندی مفید و برحق دیگران از وجود، آثار و یا خدمات یکنفر به میزان اخـــلاص صــاحب اثر نسبت به پروردگار بستگی دارد.
به عبارتی دیگر برکت وجودی هر انسان به مــیزان شناخت صــحیح و اخــلاص او گره خورده است و انسان به هر مقدار که در افعال ، رفتار و آثار خود بعد از شناخت صــحیح از دین بتواند از غیر خدا خالی و از خدا پر شود، به همان مقدار وجود و آثارش برکت پیدا میکند.
رسول اکرم(صلیاللهعلیهواله)
«بِالاِْخلاصِ تَتَفاضَلُ مَراتِبُ الْمُؤْمِنِینَ»
برترى درجات مؤمنان بر یکدیگر به اخلاص است.
تنبیه الخواطر : 2/119
امیرالمؤمنینعلی(علیهالسلام)
«لَأَنْ أُهْدِیَ لِأَخِی الْمُسْلِمِ هَدِیَّةً تَنْفَعُهُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَتَصَدَّقَ بِمِثْلِهَا»(1)
«هدیهای که به برادر مسلمانم بدهم و به دردش بخورد در نزد من محبوبتر از این است که مثل آن را صدقه بدهم»
گاهی اوقات نگاه ما به توصیهها و دستورات اخلاقی دینی از این جهت که در ذهنمان یک حالت بیشتر برای اجرایی کردن آن نقش نبسته است نگاهی خشک و غیر قابل انعطاف میشود.
مثلاً همین یک نمونه که در حدیث شریف از امیرالمؤمنینعلی(علیهالسلام) ذکر شده است و ذهن ما را به افقهای بالاتری از صدقه دادن و بخشیدن باز میکند.
هدیه دادن و صدقه دادن از این جهت که در هر دو انسان بذل مال و دارایی میکند مشترک هستند و حتّی هدیه دادن از مصادیق مستحب صدقه دادن است که در زیر مجموعه آن قرار میگیرد، بدین معنی که صدقه انواع مختلفی دارد که بعضی واجب مثل خمس و زکات و بعضی مستحب مثل بخشش به فقرا و یا هدیهای که برای دوستانمان میخریم و...
امّا اصلیترین نکتهای که در بیان امیرالمؤمنینعلی(علیهالسلام) وجود دارد این است که مؤمن باید ابتکار عمل داشته باشد و بتواند به جای صدقه و کمک پنهانی و یا حتّی آشکار خود به اطرافیانش این کار را در قالب یک هدیه زیبا و یا حتّی به واسطه سفارش کار به فرد مورد نظر انجام دهد تا هم عزّت او را حفظ کرده باشد و هم به روابط دوستی و صمیّمت و دهها فایده دیگری که زاییده این نوع همکاری و برقرای ارتباط است دست پیدا کرده باشد.
پاورقی
1-کافی،ج5،ص144
خالی شدن ذهن از خیالات گناهآلود شروعی برای تکامل اخلاقی و معرفتی انسان و باز شدن در معارف الهی است و همه این اتفاقات وقتی رقم میخورد که ما چشم و گوش کنترل شدهای داشته باشیم که اجازه دیدن و شنیدن صحنهها و سخنان وسوسه برانگیز و گناهآلود را نداشته باشند
رسول اکرم(صلیاللّهعلیهواله)
«کسی که از نگاههای ناروا بپرهیزد، حق تعالی ایمانی به او عطا خواهد کرد که شیرینی آن را در قلبش احساس کند.»
مستدرک الوسائل، ج 14، ص 368
تفکّر و نیّت ثروتمند شدن وقتی ارزش پیدا میکند و وقتی تبدیل به یک آرمان الهی میشود که آخرتساز باشد و در مسیر رضای الهی و در راستای محرومیّت زدایی و روشن کردن نوری در خانه امّت رسول اکرم(صلیاللّهعلیهواله) و قدرت بخشیدن به دین خداوند باشد، وگرنه در ثروتی که مایه تکبّر و فخر شود و انسان را به جنون زندگی اعیانی بیاندازند، جز ظلمت و تاریکی چه سودی است.
عبد اللّه بن ابی یعفور گوید: مردی به امام صادق علیه السّلام عرض کرد: به خدا سوگند! ما دنیا طلب هستیم و دوست میداریم که (نعمتهای) دنیا به ما داده شود.
فرمود: دوست داری با آنچه کار کنی؟
گفت: برای خودم و خانوادهام راحتی فراهم کنم، صلۀ رحم بهجا آورم، صدقه بدهم و حج و عمره انجام دهم.
فرمود: این دنیاطلبی نیست؛ این آخرتطلبی است.
ترجمه فروع کافی ؛ ج 5 , ص 174
توفیق توانمند شدن قلب انسان برای انجام با اخلاص اعمال توفیقی است که در سینه هر انسانی جای نمیگیرد و سنگینی آن برای هر قلبی قابل تحمّل نیست و سنگینتر و طاقتفرساتر از آن حفظ این صداقت و این اخلاص تا پایان عمر است که بدون عنایت پروردگار متعال این حفاظت و این پایداری در اخلاص از توان انسان خارج است
امیرالمؤمنینعلی(علیهالسلام)
«اَلاْبْقاءُ عَلَی الْعَمَلِ حَتّی یَخْلُصَ اءَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ ، وَالْعَمَلُ الْخالِصُ الَّذی لا تُریدُ اءَنْ یَحْمِدَکَ عَلَیْهِ اءَحَدٌ إِلا اللّهَ عَزَّوَجَلَّ»
«نگهداری عمل از خود عمل مشکل تر است و عمل خالص آن است که قصدت این نباشد که تو را در برابر آن عمل تعریف و توصیف کنند و فقط انگیزه ات خدا باشد و بس»
بحارالانوار
حیات جناب ابراهیم علیه السلام به عنوان طالب و مجاهدی صادق بسیار شگفت انگیز است ، به نحوی که تمام جریانات و اتفاقات زندگی او امتحان بوده و ایشان در همه آنها سالکی مجاهد و صادق بوده اند ، خدای متعال ایشان را بسیار می دواند اما او همچنان با صدق در مسیر طلب باقی می ماند و نمی برد ، این یعنی حرکت به سوی خدا !!
اولین مرحله سلوک ایشان آن زمانی است که
خدای متعال عالم را برای به ثمر نشستن نهال وجود انسان خلق نمود و هدف اصلی خلقت انسان را نیز خدا نما شدن قرار داد ، یعنی این که انسان بتواند به مقام خلیفۀ اللهی برسد و به این منظور انبیاء و اوصیاء را به سوی بندگان فرستاد و کتاب های آسمانی بر آنان نازل نمود تا برنامه ای برای عروج ملکوتی انسانها به سوی عالم لقاء الله باشد .
خدای متعال اراده نمود انسان جانشین او شود
وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی اَلْأَرْضِ خَلِیفَةً[1] (به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [= نمایندهای] قرار خواهم داد.»
این بیان یک امر مجازی نیست بلکه خبر از امری حقیقی دارد و آن این است که انسان ار همان اول قرار بود که آینه ای خدا نما باشد .
اما سوال این است که این خدا نما یا خدا گونه شدن چگونه به وقوع می پیوندد ؟ یعنی چه فرایندی است که اگر انسان در آن قرار گیرد خدا نما خواهد شد ؟
در جواب باید گفت خدای متعال وجود ملکوتی انسان را به شیوه ای خاص خلق نمود که تا قبل از آن همچین خلقتی سابقه نداشته است . وجود ملکوتی انسان از جهتی قلب و از جهتی نفس و از جهتی عقل نام دارد و هکذا شئون دیگر به اعتبار کار کرد هایشان نام مخصوصی به خود می گیرند . و هم چنین باید دانست خدای متعال قابلیتی در وجود ملکوتی انسان قرار داده است که می تواند پذیرای تجلیات الهی و هم رنگ شدن با خدا باشد و خدای متعال آن را به مثال آینه ای خلق کرده است که قابلیت نمایش دادن جلوه های اسمائی و صفاتی الهی را داراست .
بر این اساس باید گفت هر عملی که انسان با اعضاء خارجی و جوارح باطنی خود انجام می دهد تاثیر مستقیمی بر آن وجود ملکوتی دارد ، که در این مقام به اعتبار پذیرا بودن حالات گوناگون و قابلیت تغییر دائم بر اساس اعمال انسان نام «قلب» را به خود می گیرد .
اگر عملی که از انسان سر می زند مطابق با فطرت انسانی او که خدای متعال بر آن اساس خلقش نموده باشد ، تاثیری که روی قلب او می گذارد موافق بوده و موجب آباد شدن قلبش می شود و به منزله آب زلالی است که به پای نهال وجود او ریخته شده است که در صورت تداوم موجب می شود از قلب او آثار بدیع و خارق العاده ای پدید آید که ان شا الله در بخش های بعدی بدان ها اشاراتی خواهد شد که اجمالش باز شدن چشم بصیرت انسان و اطلاع از امور غیبی و ... است . و به همین نحو اگر انسان بر اعمال صالحه ای که مطابق با فطرت انسانی او هستند تداوم داشته باشد نهال وجود او رشد می کند تا جایی که با شجره طیبه طوبی که تمثلی از حقیقت وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت طاهرین ایشان است پیوند می خورد ، یا به عبارتی دیگر درخت طوبی در وجود او می روید .
از همین روست که علامه حسن زاده آملی در الهی نامه خود می فرمایند :
«الهی شکرت که شاخه ای از درخت طوبی شدم . »[2]
هم چنین یکی از اهل سلوک نقل می کرد که:
« شب تشییع جنازه حضرت آیت الله خوشوقت در رویایی حقیقت وجود ایشان را به من نشان دادند که آن را به صورت درخت طوبی شهود کردم ، یعنی حقیقت وجود ایشان درخت طوبی شده بود .»
این جاست که انسان ولی الله می شود .
اما اگر عملی که از انسان سر می زند خلاف فطرت انسانی او باشد ، در این هنگام اثری که آن عمل بر مملکت وجود و عالم درون او خواهد گذاشت همانند سمی خواهد بود که به جای آب پای درخت ریخته می شود ، که آن را می خشکاند و حیات را از او می گیرد .
آن اعمالی که به منزله آب حیات برای آدمی هستند که اگر انجام شوند موجب آبادی مملکت درون انسان می شود و اگر به قلب نرسند خواهد مرد اعمالی اند که خدای متعال آنها را واجب نموده است که همگی مطابق فطرت انسانی او هستند و در لسان شرع انجام دادن آنها « طاعت »نامیده می شود و اما اعمالی که به منزله سم برای وجود او بوده و موجب مردن قلب می شوند ، اعمالی اند که خدای متعال آنها را حرام نموده و نوع بشر را از آن منع کرده است ، که در لسان شرع به آنها « معصیت » گفته می شود .
امام سجاد علیه السلام در صلوات شعبانیه به این دو مطلب اشاره ای واضح دارند آن جا که خطاب به خدای متعال می فرمایند :
«اللَّهُمَّ وَ اعْمُرْ قَلْبِی بِطَاعَتِکَ وَ لَا تُخْزِنِی بِمَعْصِیَتِکَ » [3] خدایا قلبم را بواسطه طاعت از خود آباد ساز و آن را بواسطه معصیت خود ویران ننما !
وقتی که تمام اعمال انسان مطابق دستورات الهی و براساس اقتضائات عالم فطرت او شدند جوانه های اسماء و صفات الهی در قلب او سر از خاک در آورده و شرایط برای خدا نما شدن او فراهم می شود .
این خدا نما شدن در مرحله اول با شکل گیری اخلاق نیکو آغاز می شود ، یعنی فردی که در مسیر خدا نما شدن قرار داد ، بر اساس دستورات الهی نسبت به اطرافیان و زیر دستان خود از سر مهر و عطوفت رفتار می کند و آن قدر بر این عمل مداومت و استقامت می ورزد تا آن جا که رحمت و عطوفت و مهربانی برای او ملکه می شود و بدون هیچ سختی با همه از سر محبت و رحمت برخورد می کند و بر این اساس نور رحمت نیز در قلب او متلألأ می شود ، در این هنگام قلب او محل تجلی نور رحمت الهی و اعمالش نمایان گر رحمت الهی خواهد بود ، در این مرحله می گویند این فرد همانند خدای متعال اهل رحمت است، در این مرحله صفت رحمانیت الهی در وجود فرد جلوه می کند و او با صفت رحمانیت الهی پیوند می خورد اما درمرحله ای بالا تر بعد از این که بنده در مرحله صفات استقامت نمود خدای متعال عنایات خود را شامل حال او نموده و با تجلیاتی عظیم جان او را معدنی برای صفات قرار می دهد ، در مرحله صفات ممکن بود پای بنده بلغزد و از آن مقام که در آن بود سقوط و نزول کند اما وقتی که مقام اسم رحمان رسید دیگر وجود او منبع رحمانیت می شود و دائما بدون هیچ خطری رحمانیت از او جلوه گر می شود .
پس بعد از استقرار در مقام صفات ،انسان قابلیت رسیدن به مقام اسماء را پیدا می کند و نماینده ای برای اسماء الهی می شود ، به این مراحل اشاره دارد قول امیر المومنین علیه السلام در ماجات شعبانیه ، آن جا که فرمود :
«إِلَهِی،اجْعَلْ هِمَّتِی فِی رَوْحِ نَجَاحِ أَسْمَائِکَ وَ مَحَلِّ قُدْسِکَ» (إقبال الأعمال (ط - القدیمة)، ج2، ص: 687) خدایا همتم را بر نشاط در راه رسیدن به اسماء و مقام قدس خویش موقوف ساز
یعنی خدایا به من همتی عنایت بفرما که با عمل به دستوراتت توانایی رسیدن به اسمائت و نیل به مقام قدس تو را داشته باشم ، یعنی کاری کن که من آینه تو نما شوم .
────────────────────────────
[1] (سوره بقرۀ، آیه 30)
[2] (الهی نامه علامه حسن زاده آملی ص 13)
[3] (إقبال الأعمال (ط - القدیمة)، ج2، ص: 688)
[4] (إقبال الأعمال (ط - القدیمة)، ج2، ص: 687)
حقیقت عالم انسان بر این اساس سرشته شده است که اعمال او بر اساس دانسته هایش صورت می گیرند ، یعنی افعال انسان تابع دستوراتی هستند که از قوه عاقله او صادر و تبدیل به اراده شده اند و بعد از آن است که انگیزه ای در وجود او شکل گرفته و منجر به صادر شدن فعلی از او می شود ، به همین مطلب اشاره دارد قول رسول اکرم صلی الله علیه و آله که فرمود :
امام صادق علیه السلام در بیانی نورانی در مقام تنظیم رابطه انسان با نفسش به مردی فرمود :
« اجْعَلْ نَفْسَکَ عَدُوّاً تُجَاهِدُهُ »[1] نفست را همانند دشمنی که با او به پیکار برخاسته ای قرار ده !
این جا سوالی مطرح می شود که مگر نفس جزئی از وجود انسان و شأنی از شئون او نیست؟! پس مجاهده و مبارزه با او چه معنایی دارد ؟
ای عزیزان طالب سعادت، مراقب از اعمال و رفتار و کردار آدمی براساس دستورات الهی است که انسان طالب لقاء الله را در مسیر پیش می برد .
بدون مراقبت درب توحید به روی طالب وصال خدا باز نشده و هیچ فتح معنوی برای او
نفس آدمی شاه راه وصول به لقاء الهی است . همان که خدای متعال فرمود :
﴿سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی اَلْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ اَلْحَقُّ﴾[1] به زودی نشانههای خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان میدهیم تا برای آنان آشکار گردد که او حق است
انسان وقتی به شهود حقانیت الهی بواسطه تامل و بازخوانی آیات درونی نفس خود رسید ، این زمانی است که
خدای متعال در قرآن کریم یکی از بالاترین مقاماتی که نوع انسان ها می توانند به آن دست یابند را مقام شهید معرفی نموده است و مزیت هایی برای آن معرفی نموده است که عقل را حیران می کند :
افراد بسیاری می دانند که برای موفقیت در امر رشد معنوی باید مراقب اعمال و رفتار خود باشند و اما با دانستن این مطلب همچنان موفق به مراقبت از اعمال و رفتار خود نمی شوند .وقتی برای چاره جویی این مشکل اقدام می کنند به در های بسته رسیده و از این امر رنج بسیاری می برند .
باید دانست برای این که انسان بتواند
در ابتدای سیر بنده به سوی خدای متعال اولین مرحله تحصیل ایمان به ذات اقدس الهی است که موجب محبت شدید او به خدای متعال می شود،فرمود :
﴿اَلَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلّهِ﴾[1] آنها که ایمان دارند، عشقشان به خدا، شدیدتر است.
مومنین در مرحله اول محب اند و در این مرحله ایمان را با عشق و محبت اجین کرده اند ، ایمان یعنی محبت .
امام صادق علیه السلام فرمود :
اولین کلامی که خدای متعال از حضرت عیسی علیه السلام هنگام ولادت نقل می کند این است که می گوید :
﴿ إِنِّی عَبْدُ اَللّهِ ﴾ [1] من بنده خدایم .
بعد در مرحله دوم می گوید :
انسان در مبارزه با نفس خویش تنها نیست بلکه خدا و هستی نیز در این مبارزه با انسان هستند و به او یاری می رسانند یعنی خدای متعال علاوه بر این که محور اصلی تمامی دستورات دین را مبارزه با هوای نفس قرار داده و هر دستوری که بیان کرده برای این است که هوای نفس انسان را تحت تاثیر قرار دهد علاه بر آن اسباب عالم را به نحوی در کنار هم می چیند که
برخی افراد مسلمان زاده که معرفت کاملی به احکام و معارف دین ندارند اشکال کرده و می گویند دین اسلام خیلی سختگیرانه عمل کرده ! پس ما در این دنیا چه لذتی می توانیم ببریم ؟
این افراد هیچ معرفتی به اصل دنیا و حیات آدمی ندارند ، ایشان نمی دانند که دنیا خانه آسایش انسان نیست بلکه آسایش راحتی تماما در سرای آخرت است که خدای متعال در حدیث قدسی به داود علیه السلام فرمود :
امیال و خواسته های درونی انسان اصلی ترین عامل به حرکت در آوردن او برای کار و تلاش هستند ، و حاصلی که بدست می آورد در راستای همان امیال و خواسته هاست ، به عبارت دقیق تر می توان گفت ویژگی نفس ناطقه مجرد انسان این است که به هر چیزی توجه داشته باشد با آن سنخیت پیدا می کند ، لذا انسان به هر چیزی نظر قلبی داشته باشد حقیقت وجودش همان
دراینکه ما یتیم هستیم، بیچاره هستیم، ولی ظاهراً این را نمیفهمیم جای هیچ شکی نیست، ودر اینکه علت این یتیمی نبودن مولایمان و سرورمان است باز هم جای هیچ شکی نیست، وهمچنین در اینکه علّت این یتیمی وبیچارگی، ناتوانایی ما از تحمل دستورات و سیره ائمه اطهار(علیه السلام)است باز هم جای هیچ شکی نیست، چون بدون شک اگر امام در بین ما حاضر میشد ما هم همان کاری را میکردیم که امّت ائمه قبل ازما با ائمه(علیم السلام) کردند(1)،
امروز ما ولادت آقایی، مولایی، سروری وعزیزی رو جشن گرفتیم که مثل ما در این دنیا نفس میکشد، مثل ما دربین بازارها وکوچه های شهر رفت وآمد دارد، در مجالس ما شرکت میکند، روی فرش هایی پا میگذارند که ما هم در روی آن فرش ها پا میگذاریم؛ ولی به اراده پروردگار از دیده ها پنهان هستند، حاضر هستند ولی غائب هستند،(1) دربین ما هستند ولی دیده نمیشوند، از احوال ما خبر دارند، مطلع هستند(2)
بعضاً زن وشوهرها تصور میکنند که برای خوب زندگی کردن وداشتن آرامش در زندگی نباید کار خاصی انجام داد وآرامش وموفقیت در زندگی همینطوری خودش می آید.
این تفکر اشتباهی است، چرا که زن وشوهر ومخصوصاً خانم خانه در مرحله اول مسئول ایجاد آرامش در فضای خانه هستند، پس باید وقت بگذارد وفکر کند تا بتواند روحیه مرد خانه وفرزندان خانه را بدست بیاورد ومتناسب با روحیه آنها برخورد مناسب داشته باشد.
«امام صادق (علیه السلام):
«لَا یَرَی أَحَدُکُم إِذَا أَدخَلَ عَلَی مُؤمِنٍ سُرُوراً أَنَّهُ عَلَیهِ أَدخَلَهُ فَقَط بَل وَاللَّهِ عَلَینَا بَل وَاللَّهِ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم»(1)
«کسی از شماها گمان و خیال نکند اگر مؤمنی را خوشحال کرد تنها او را خوشحال کرده باشد بلکه قسم به خدا علاوه بر ما اهل بیت علیهم السلام ؛ پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم را هم شاد و مسرور نموده است»
امام باقر(علیه السلام):
«الْجَنَّةُ مَحْفُوفَةٌ بِالْمَکَارِهِ وَ الصَّبْرِ فَمَنْ صَبَرَ عَلَی الْمَکَارِهِ فِی الدُّنْیَا دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ جَهَنَّمُ مَحْفُوفَةٌ بِاللَّذَّاتِ وَالشَّهَوَاتِ-فَمَنْ أَعْطَی نَفْسَهُ لَذَّتَهَا وَ شَهْوَتَهَا دَخَلَ النَّارَ»(1)
«راه بهشت مملوّ است ازسختی ها وناگواری ها وصبر در برابرآنها، پس هر کس در مقابل این ناگواریها صبر کند داخل بهشت میشود.ودر مقابل راه جهنم پر است از لذتها وشهوتها وهرکس نفسش را تسلیم این شهوتها ولذتها کند داخل جهنم میشود»
شاید بشود اینچنین تحلیلی از این حدیث شریف داشت
قال الصادق علیه السلام :
"ان کان الشیطان عدوّا فالغفلة لماذا؟(1)
حالا که فهمیدی شیطان دشمن تو است پس غفلت چرا؟
واقعاً بحث قابل تأملی است، ما نوع مومنین با این که میدانیم دشمنی به نام شیطان داریم که از هر مناسبتی برای منحرف کردن ما استفاده میکند ولی انگار نه انگار که دشمنی داریم، شیطانی است، دینی است، تقوایی است،
امام زمان(عجل الله تعالی فرجه):
«...فَلْیَعْمَلْ کُلُ امْرِئٍ مِنْکُمْ بِمَا یَقْرُبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنَا وَ یَتَجَنَّبُ مَا یُدْنِیهِ مِنْ کَرَاهَتِنَا وَ سَخَطِنَا...»(1)
«شما باید در تمام امورتان آنگونه عمل کنید که موجب نزدیکی به محبت و دوستی ما میشود، واز کارهایی که ناخوشایند وموجب خشم وناراحتی ما میگردد، دوری کنید»
رسول اکرم(صلی الله علیه واله)
«یَا أَبَا ذَرٍّ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ أَهْلَ بَیْتِی فِی أُمَّتِی کَسَفِینَةِ نُوحٍ مَنْ رَکِبَهَا نَجَا وَ مَنْ رَغِبَ عَنْهَا غَرِق»(۱)
رسول اکرم(صلی الله علیه واله)
«یَا أَبَا ذَرٍّ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ أَهْلَ بَیْتِی فِی أُمَّتِی کَسَفِینَةِ نُوحٍ مَنْ رَکِبَهَا نَجَا وَ مَنْ رَغِبَ عَنْهَا غَرِق»(۱)
«خدا اهل بیت مرا در میان امت من مثل کشتی نوح قرار داده است.»
چه قدر انسانهایی که وقتی با آنها در مورد پاکی وخودسازی حرف میزنیم، با چشم هایی نا امید به آدم نگاه میکنند وافسوس میخورند ومیگویند خیلی دوست دارم که آدم خوبی باشم ونمازهایم را اول وقت بخوانم و خوب زندگی کنم ولی زندگی، زن، بچه، قسط های وام وصد مشکل دیگر اجازه نمیدهد
اینکه هر انسانی برای خودش، برای زندگی اش، برای کارش، تحصیلش و....برنامه و فکروخیالی دارد، آرزویی دارد، انکار ناپذیر است، وحتماً اگر به زندگی افراد موفق نگاهی بکنید خواهید دید که در ابتدای کار برای خود برنامه و آرزویی داشته اند و به دنبال آن آرزو و برنامه مراحل موفقیت را طی کرده اند.
بحث ما به طور اجمالی پیرامون انواع آرزو است؛ آرزوها میتوانند سازنده باشند ویا میتواند مخرب باشد.
1-آرزوی سازنده آرزویی است که هم دنیا وهم آخرت انسان را تامین میکند
در روایات بسیاری از عنایت های زیادی که اهل بیت عصمت وطهارت (علیهم السلام) به دوستداران و محبین خود دارند میخوانیم، این عنایت ها بعضاً آنقدر چشمگیر هستند که اگر کسی بدون مقدمه ای از علوم ال محمد (صلوات الله علیهم اجمعین) آنها را مطالعه کند، شاید اولین چیزی که به ذهنش برسد این باشد که (هر گناهی هم که بکنم، به خاطر محبتم به اهل بیت مرا به بهشت خواهند برد).
امام صادق (علیه السلام) :
دشوارترین کارها سه کار است: نسبت بمردم در باره خود انصاف دادن تا آنجا که بنفع خود به چیزی از مردم راضی نشوی مگر آنکه بهمان مقدار بنفع مردم از خود راضی باشی و با برادر دینی در امور مالی همراهی کردن و در همه حال بیاد خدای بودن؛ مقصود از یاد خدای نه فقط گفتن«سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا له الا اللَّه و اللَّه اکبر»است بلکه چون امری از طرف خداوند بتو برسد فرمان بری و چون بچیزی برسی که خداوند عز و جل از آن نهی فرموده ترکش نمائی.(1)
امام سجاد(علیه السلام)
لَا یَثْبُتُ عَلَیْهِ إِلَّا مَنْ قَوِیَ یَقِینُهُ وَ صَحَّتْ مَعْرِفَتُه(۱)
«کسی بر _امامت او (امام مهدی-عج)_ ثابت نمیماند مگر آنکه یقینش قوی وشناختش درست باشد»
کاملاً روشن است که وقتی امام سجاد(علیه السلام) سخن ازیقین و شناخت درست میزنند منظورشان علم و معرفت باطنی به امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) است، چون هم یقین و هم شناخت مربوط به جوارح باطنی و شناخت قلبی هستند؛ ولی نکته ای که شاید بشود روی آن بحثی داشت این است که حضرت، قید معرفت صحیح را درکنار یقین قوی آورده اند وبا این قرینه
اگه توجهی بکنید به راحتی خواهید فهمید که در جهان تنها کشوری وتنها تفکری که توانسته با قدرت واقتدار، قریب به چهار دهه در مقابل استکبار جهانی ونفوذ آنها ایستادگی کند، جمهوری اسلامی ایران است. به نظر شما چه تربیت و عقیده ای در این مردم وملّت باعث شده که اینچنین قوی وبا اقتدار راه انقلاب را ادامه بدهند و از امتحانات الهی موفق وسر بلند بیرون بیایند ودشمنان اسلام را ناامید نگه دارند؟
آیا تا بحال به این فکر کرده اید که چرا در دنیا هیچ حکومتی در تاریخ پیدا نشده که بتواند مردم وملت خودش را راضی نگاه دارد وبه حکومتش استمرار و بقاءدایمی ببخشد؟
شاید بگویید که وقتی امیرالمومنین علی(علیه السلام) که نمونه یک انسان کامل در مدیریت واداره کشور بود نتوانست کشوری را بیشتر از پنج سال اداره کند دیگر از بقیه حکمرانان چه انتظاری داری واین یک امر طبیعی در اداره امور کشورهاست.