یکی از مسائلی که در تربیت فرزند مطرح میشود، نوع عملکرد والدین در مسائل مختلفی است که به فرزندشان مربوط میشود. مثلاً فرزندشان در کوچه با دوستانش دعوا کرده وحالا
ورود به مدرسه و تجربه محیطی جدید ونشستن روبروی آدم های بزرگی که هم اندازه پدر ومادر بچه هستند، بدون شک تجربه جدیدی همراه با غریبی را برای فرزندمان فراهم خواهد آورد.
خیلی از والدین از اینکه فرزند نوجوانشان زیاد از آنها حرف شنوی ندارد ناراحت هستند و برای تغییر این حالت فرزندشان راچه نصیحتها وچه سرزنشهایی که نمیکنند. یکی از راه حل هایی
معمولاً اینگونه رسم شده که کوچکترها اول باید به بزرگترها احترام بگذارند وسلام بدهند و بچه ها نیزباید به چنین وضعی عادت کنند(1) البته این رسم کار نامطلوبی
بعضی وقتها والدین از روی بی حوصلگی ویا متاسفانه از روی نا آگاهی وسایل مربوط به فرزندشان را که بسیار مورد علاقه او است رادست کم گرفته(1)و زیر پا میگذارند یا شوت میکنند به طوری که
بعضی از پدرو مادرها هستند که فکر میکنند همین که اگر فرزندشان هرچه خواست برای او فراهم کنند، همین کار بهترین روش برای شاد کردن وشاد نگه داشتن فرزندشان است.
ما به عنوان یک همسایه، یک رهگذر، یک فروشنده، یک دوست ویا یک همنشین(1) باید به این نکته توجه داشته باشیم که برخورد ومنش ما حتماً روی کودکان ونوجوانانی که ممکن است در طی روز
باید اعتراف کنم که شاید سخت ترین کار در تربیت فرزند هنگامی است که تشخیص بدهیم محیط زندگی راباید تغییر دهیم. واقعیت این است که اگر ما در کنترل دوستی ها ومعاشرت فرزندمان نتوانیم
واقعیت این است که تمام پدر ومادرها دوست دارند فرزندشان را جز مؤدب ترین وموفقترین افراد جامعه ببینند، حق هم دارند؛ چه کسی است که دوست نداشته باشد فرزند سالم وموفقی داشته باشد؟!
متأسفانه بعضی از والدین برای اینکه فرزندشان را به انجام تکالیف و وظایفش ترغیب کنند آنقدر بد موقع وبی موقع به فرزندشان میگویند که "درس بخون، برو بشین مشقاتو بنویس،
بعضی از والدین خیلی روی پند واندرز برای تربیت فرزند نوجوانشان حساب میکنند واز هر موقعیتی برای بیان تجربیات و داستانهای زندگی خود برای فرزندشان استفاده میکنند.
یکی از اموری که خیلی در ایجاد روحیه و انگیزه برای به کار افتادن فرزند نوجوانمان مؤثر است تعیین ودادن جایزه است، در قبال نظم و انظباط وهمتی که فرزندمان در انجام کارهایش باید داشته باشد
یکی از اصلی ترین روش هایی که میشود برای فرزند نوجوانمان راههای رسیدن به قلّه های موفقیت وپیشرفت را ترسیم کرد تعریف کردن داستانهایی از شخصیت های موفق و نمونه است .
یکی از نگرانیهای والدین که برای کودکشان ایجاد میشود وقتی است که فرزندشان شروع به مکیدن انگشت شصتش میکند که شاید تصور کنند این یک عادت زشت است وباید هر چه سریعتر ترک شود.
بعضی از والدین برای اینکه بتوانند کودک خود را به آرام نشستن وساکت ماندن وادار کنند کودک را از اشیاء و موجودات خیالی میترسانند و این روش را در خیلی از موارد تفریحی برای خود
یکی از نکاتی که باید در تربیت فرزندمان مراعات کنیم این است که در سنین زیر هفت سال محدودیت برای او ایجاد نکنیم وبگذاریم کودک به وسایل مختلف دست بزند ولمس کند
طی چند مطلب گذشته که در مورد تربیت فرزند و لزوم کنترل محبت برای جلوگیری از لوس شدن فرزندمان در هفت سال دوم زندگیش داشتیم، بعضی از دوستان ایرادی گرفتند که
یکی دیگر از آفت هایی که در ادامه دادن محبت زیاد به فرزندمان در هفت سال دوم زندگی او بوجود خواهد آمد، پیدا شدن روحیه خودپسندی واز خود راضی بودن افراطی است.
یکی دیگر از مشکلاتی که محصول محبت زیاد به فرزند در هفت سال دوم زندگی او است، لوس شدن وناز پروردهشدن فرزندمان است. نازپروردهها غالباً از نظر روحی، ضعیف،
فرزندمان بعد از گذشت هفت سال اول زندگی دیگر باید با واقعیت های جامعه آشنا شود و دیگر نمیشود مثل هفت سال اول زندگی دایماًدر دایره مهر ومحبت پدر مادرش باشد، چرا که وقتی کودک احساس کرد که عزیز و دردانه
بدون شک همه پدر ومارد ها دوست دارن که فرزندانشان انسانهای باهوش، بردبار وموفقی باشند و بعضاً چه کتابهایی که نمیخوانند وچه کلاس هایی که کودکانشان را نمیفرستند.
رابطه اجتماعی و معاشرت با مردم در خلقت ووجود انسان نهادینه شده وگریزی از آن نیست؛ معاشرت وهمنشینی در وجود انسانها یک امر فطری است که در سنین مختلف شدت وضعف دارد، مخصوصاً در سنین نوجوانی که نوجوانها
بعد از اینکه هفت سال از عمر کودکمان گذشت ودیگر شناخت تقریباً کاملی از محیط پیرامون خود پیدا کرد ودیگر آن جسارت و بی باکی هفت سال اول که بدون پروایی وترسی خود را در معرض هر کاری قرار میداد
چه بگویم از آدمی که همینطور سرش را پایین انداخته و در اجتماع رفت وآمد میکند وبا همه کس نشست وبرخواست میکند، بدون اینکه ملاکی برای انتخاب اطرافیان ودوستانش داشته باشد.
چه کدورتهایی که دربین ماها نیست، چه ذهنیت هایی که در ذهن ما دایماً در حال تولید نیست، چه ساعات ولحظات خوشی که به خاطر همین ذهنیتهایی که دایماً در ذهن ما درحال بالا وپایین رفتن هستند که از دست نمیدهیم،