یکی از مهمترین قواعد تربیتی در تربیت انسان معرفی الگو و الگو سازی است، به عبارتی تا انسان افق مشخصی از چیزی و هدفی در ذهن نداشته باشد هیچ وقت برای بدست آوردن آن زحمت نخواهد کشید و به طرف او حرکت نخواهد کرد.
الگو ساختن والگو سازی رابطه مستقیم با محبّت قلبی در انسانها دارد و اگر محبّت چیزی در دل انسان نباشد هیچ وقت آن را برای خود الگو نکرده است؛ در واقع این محبّت است که باعث میشود انسان از اخلاق و رفتار عادی اش در گفتار و رفتارو یا پوشش دست بردارد وخود را شبیه کسی ویا مطیع کسی کند که به او محبّت می ورزد.
این محبّت ورزیدن و الگو داشتن اگر در مسیر درست وسازنده اش قرار نگیرد و دل را پر کند از محبّت های تو خالی وبی هویّت، عقل وعقلانیّت را به باد می دهد ودر آخر از انسان چیزی جز یک حیوان متحرّک "که یا به فکر خوردن وگنده شدن است ویا به فکر شهوت ورابطه با جنس مخالف است ویا به فکر آرایشگری و نمایش خود به دیگران است" بله چیزی جز اینها باقی نخواهد گذاشت.
ولی اگر این محبّت ورزیدن و الگو سازی در انسان مسیر درستش را پیدا کند ودل، محبّت آن مولایی که عالم وآدم به فدای او باد را تجربه کند آنگاه خواهید دید که محبّت این معشوق چگونه عاشق خود را به اخلاق وفضائل انسانی آراسته خواهد کرد وچگونه او را در عوالم ملکوتی و لاهوتی که پای هیچ نامحرمی از جن وانس به آنجا باز نشده سیر خواهد داد وچگونه از کسی که قبلاً تمام فکرش، شهوتش وتمام ذوقش تجمل گرایی بود، انسانی خواهد ساخت که حالا تمام فکرش انسانیّت وتمام ذوقش وصال وبندگی خداوند است.
دل را به کسی جز تو آسان ندهم
چیزی که گران خریدم ارزان ندهم
صد جان بدهم در آرزوی دل خویش
وآن دل که تو را خواست به صد جان ندهم
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)
«کمتر کسی است که خود را شبیه گروهی کند وبزودی یکی از آنها نشود»(1)
پاورقی
1-میزان الحکمه، ج5،ص476
هر کاری آدابی دارد و هر معامله و تجارتی هم رسمی و شرایطی که باید به آنها توجه شود.
وقتی قرار است به کسی پول قرض بدهیم اگر بنا باشد بدون دریافت سند و یا شاهدی این کار را انجام بدهیم، بهتر است نیّت هبه و هدیه کنیم که اگر پولی که قرض دادیم به ما بر گرداننده نشد ناراحت نشویم.
البته از نظر اخلاقی شخص بدهکار مدیون است و اگر بخواهد بر خلاف آنچه وعده داده عمل کند وپول را پس ندهد، حتماً در دنیا یا آخرت مورد غضب پرودگار قرار خواهد گرفت؛ ولی از نظر قانونی مدیون نیست چرا که سندی که بخواهد قرضش را ثابت کند وجود ندارد.
با همه این وجود بحث ما بحث اخلاق وانسانیت است، چه سند باشد چه سند نباشد، چه از جانب بدهکار چه از جانب طلبکار، چرا که اگر قرض گیرنده با وجود توانایی، قرضش را ندهد ظلم کرده وحقی را پایمال کرده؛ واز آن طرف هم اگر قرض دهنده با وجود دانستن این موضوع که گیرنده قرض فعلاً توان مالی برای پرداخت بدهی اش را ندارد، اذیت کند و نخواهد مدارا کند او هم کار ناشایستی انجام داده وخودش را خراب کرده.
رسول اکرم(صلی اللّه علیه واله)
«همچنان که بدهکار تو اگر توانگر باشد روا نیست که در پرداخت بدهی اش کوتاهی کند، بر تو نیز روا نیست که اگر بدانی تنگ دست است او را تحت فشار قرار دهی»(1)
پاورقی
1-میزان الحکمه،ج9،ص401
متأسفانه بر بالای منبرها و در پشت خیلی از بلندگوها آنقدر به اسم دین، دنیا را مذمت کردند و آنقدر به اسم زهد بر سر این دنیا زدند که دیگر وقتی حرفی از دین به گوش کسی میرسد ذهنش بلافاصله یاد فقر وبیچارگی و وزندگی پر از مشکلات می افتد.
اگر کسی بگویید پول وثروت یعنی دنیا آنگاه من می گویم پس حضرت سلیمان(سلام الله علیه) نعوذ باللّه باید دنیا پرست ترین انبیاء باشد.
اگر کسی بگوید زن وفرزند یعنی دنیا آنگاه من میگویم پس نظر شما در مورد ائمه اطهار(علهیم السلام) با آن همه زن وفرزندانی که در تاریخ برای آنان ثبت شده چیست.
شما هر نمونه ای از امکانات و ویژگی های دنیا را اسم ببرید و بگویید هر کس اینها را دارد پس دنیا پرست است، بنده هم نمونه ای از کسانی را خواهم گفت که آنچه شما گفتید را داشتند ولی دنیا پرست نبودند.
بگذارید حرف آخر را بزنم و کلید بحث دنیا پرستی را بگویم که هر وقت سخن از دنیا پرستی است منظور محبّت به دنیا و غرق شدن دل وذهن انسان در زندگی این دنیا وآلودگی به گناهان است.
بقبرستان گذر کردم کم و بیش
بدیدیم قبر دولتمند و درویش
نه درویش بی کفن در خاک خفته
نه دولتمند بُرد از یک کفن بیش
رسول اکرم(صلی الله علیه واله)
«لا تَسُبُّوا الدُّنیا فَنِعمَت مَطیَّةُ المؤمِنِ فَعَلَیها یَبلُغُ الخَیرَ وَ بِها یَنجُو مِنَ الشَرّ انَّهُ اذا قالَ العَبدُ: لَعَنَ اللّهُ الدُّنیا قالَتِ الدُّنیا لَعَنَ اللّهُ اعصانا لِرَبّه»(1)
«به دنیا دشنام ندهید، چرا که مرکب راهوار خوبی برای مؤمن است که با آن به خوبیها میرسد و از بدیها نجات مییابد. هر وقت بندهای میگوید: خدا دنیا را لعنت کند، دنیا میگوید خدا لعنت کند کسی را که گناه کرده است، نفرین خدا بر گناهکارترین ما»
پاورقی
1-بحارالانوار، ج 77، ص 178
نتیجه گرفتن و به ثمر رسیدن در هر کاری مشروط به پایان رساندن و تمام کردن آن کار است، پس اگر قرار باشد کاری را شروع کنیم و در نیمه راه آن را رها کنیم وناقص بگذاریم، هیچ وقت به آن ثمره وآن نتیجه ای که مورد نظر هست نخواهیم رسید.
کاری که بدون شوق و علاقه شروع شود و به پایان برسد،بهتر از کاری است که باشوق وعلاقه شروع شود ولی ناقص رها شود.
استمرار و استقامت شرط است.
امام علی(علیه السلام)
«کاراندکی که آن را ادامه دهی بهتر از کار فراوانی است که که از آن خسته شوی»(۱)
پاورقی
1-نهج البلاغه، حکمت 444
رسیدن به مقام رضا وراضی شدن از خداوند یکی از مقامات و مراتبی از بندگی است که هر کسی به سادگی نمی تواند برای خود اینچنین قدر ومنزلتی قائل شود.
انسانی که با روابط وضوابط در جریان این دنیای خاکی وفانی انس گرفته و مأنوس شده، کسی که با زیاد شدن وکم شدن رزق و روزی اش تحت تاثیر قرار گرفته و این اتفاق خوشحالی وناراحتی اش را رقم میزند، کسی که سلام نکردن وتحویل گرفتن یا نگرفتن اطرفیانش
او را به چالش میکشد و اوغاتش را تلخ میکندو صدها مثال دیگر که همه حاکی از بی وفایی و زود گذر بودن حال وهوای حاکم بر این دنیا است؛ چگونه میتواند ادعا کند که «راضی ام به رضای خدا» در حالی که ملاک غصه وشادی اش رو آوردن دنیا و یا از دست دادن دنیاست.
امام صادق(علیه السلام)
«هرکه از دنیا غمگین شود از پروردگار خود ناخشنود است»(1)
پاورقی
1-میزان الحکمه،ج3،ص66
فضیلت این نماز
براى این نماز روایتى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده و در فضیلت این نماز آمده است که، هرکس آن را بجا آورد توبه اش پذیرفته مى شود و گناهانش آمرزیده مى گردد و سبب برکت براى نمازگزار و خانواده اش خواهد بود، و در روز قیامت کسانى که از او طلبى و یا حقّى دارند، از وى راضى گردند و با ایمان از دنیا مى رود و قبرش براى او وسیع و نورانى گردد و پدر و مادرش از او راضى شوند، و آنها نیز مورد مغفرت خداوند قرار گیرند، ذریّه او نیز بخشیده شوند و روزى او وسیع گردد. فرشته مرگ به هنگام مردن، با او مدارا کند و به آسانى جانش را بگیرد.
کیفیت نماز
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) کیفیّت نماز را این گونه بیان فرموده اند: در روز یکشنبه غسل کند وضو بگیرد و چهار رکعت نماز بخواند (هر دو رکعت به یک سلام) در هر رکعت، سوره حمد یک مرتبه، سوره "قل هوالله" سه مرتبه و سوره هاى فلق و ناس را یک مرتبه بخواند. و بعد از نماز هفتاد مرتبه استغفار کند، سپس بگوید:
لا حَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلاَّ بِاللهِ الْعَلىِّ الْعَظیمِ
آنگاه بگوید:
یا عَزیزُ یا غَفّارُ، اِغْفِرْلى ذُنُوبى وَذُنُوبَ جَمیـعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، فَاِنَّهُ لا یَغْفِرُالذُّنُوبَ اِلاَّ اَنْتَ.
آیا استفادهی نوع خاصی از حجاب با رنگهای متنوع جهت جذب دیگران به مقولهی حجاب جایز است؟
استفاده از رنگهای متنوع اگر بهگونهای باشد که موجب جلب توجه نامحرم شده بهطوریکه خانم انگشتنما شود جایز نیست. درست است که برخی قصد خیر دارند و میخواهند حجاب تمیز و شیک داشته باشند و مرتب باشند و با این کار دیگران را جذب کنند تا حجاب ترویج پیدا کند، اما باید به این نکته توجه داشته باشند طوری نشود که در نگاه دیگران حتی بین خانمها انگشتنما شوند؛ یا موجب جلب توجه نامحرم شوند که در این دو صورت جایز نیست. اما اگر اینگونه نیست و حجابشان عادی است و دیگران هم جذب این حجاب میشوند، قطعاً اشکالی ندارد.
متأسفانه آنچه در بین مردم باب شده و در بعضی موارد دیده شده و شنیده میشود این است که اگر کسی به شما بیاحترامی کرد تو هم باید به او بیاحترامی کنی و یا اگر کسی حق تو را خورد تو هم باید حقش را بخوری و یا اگر کسی فحّاشی کرد و ناسزا گفت تو هم باید ناسزا بگویی که اگر اینگونه نباشی همه فکر خواهند کرد که آدم ضعیف و بیعرضهای هستی.
واقعیت این است که ما باید بدانیم، شخصیت و مرام ما غیر از شخصیت و مرام کسی است که به ما بیاحترامی کرده
و اگر قرار باشد ما هم مثل کسی که با ما بد برخورد کرده وبی احترامی کرده برخورد کنیم، آنگاه ما هم با او فرقی نخواهیم داشت و ما هم یک آدم بیادب و فحّاش خواهیم بود.
ما باید برخورد، رفتار و عکسالعمل خود را در چهارچوب عقاید و شخصیت خودمان تنظیم کنیم و همیشه مراقب باشیم که رفتار و برخوردهای سخیف و زشت دیگران باعث نشود که ما هم تحت تأثیر قرار بگیریم و از چهارچوب اخلاقی خود خارج بشویم.
رسول اکرم(صلیالله علیه واله)
«لَا تَخُنْ مَنْ خَانَکَ فَتَکُنْ مِثْلَه»(1)
«به کسی که به تو خیانت کرده خیانت نکن چرا که تو هم مثل او می شوی»
پاورقی
1-بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج71،ش63
اگر میگوییم کسی زنده است پس بدون شک نفس کشیدن و راه رفتنش را دیدهایم، اگر میگوییم کسی مؤمن است، پس نحوه برخورد و معاشرتش با مردم و عبادتش در مقابل خداوند را دیدهایم که ایمان را به او نسبت میدهیم، اگر میگوییم که مریض هستم و حالم خوب نیست پس بدون شک آثار ونشانه های مریضی را در خودمان فهمیدهایم.
هر چیزی و هر حالتی نشانهها و آثاری دارد که با دیدن آن آثار و نشانهها به بودن آن حالت و آن حالت در افراد پی میبریم.
در بعضی از موارد لازم است که به خودمان و دلمان رجوع کنیم وببینیم که آثار و نشانههای ایمان و بندگی خدا را حقیقتاً فهمیدهایم و یا اینکه آثار و نشانههای حیات معنوی در ما وجود دارد.
خوشحالی از انجام کار نیک و بندگی خدا و ناراحتی و پریشانی از انجام نافرمانی خداوند پس از فهمیدن اینکه کارمان گناه بود، کمترین و حداقل حالتی است که با وجود آن میشود به زنده بودن معنویت در دل یک انسان حکم کرد.
امام صادق(علیهالسلام)
«مَنْ سَرَّتْهُ حَسَنَتُهُ وَ سَاءَتْهُ سَیِّئَتُهُ فَهُوَ مُؤْمِنٌ»(1)
«مؤمن کسی است که کار نیکش او را مسرور میکند وگناهش او را ناراحت میکند»
پاورقی
1-الکافی(ط - الإسلامیة)، ج2،ش6
کسی که می خواهد در دریای توحید شنا کند باید از لباس تعلقات و امور دست و پا گیر خود را رها کند
این که خدای متعال در مورد خورشید و ماه (و ستارگان) می فرماید
حیات جناب ابراهیم علیه السلام به عنوان طالب و مجاهدی صادق بسیار شگفت انگیز است ، به نحوی که تمام جریانات و اتفاقات زندگی او امتحان بوده و ایشان در همه آنها سالکی مجاهد و صادق بوده اند ، خدای متعال ایشان را بسیار می دواند اما او همچنان با صدق در مسیر طلب باقی می ماند و نمی برد ، این یعنی حرکت به سوی خدا !!
اولین مرحله سلوک ایشان آن زمانی است که
انسان کامل معصوم مَثَلُ الله و بحر موّاج توحید است و کلام او موجی از دریای حقیقت و وجودش چشمه جوشان علم است که تشنگان را سیراب و کوزه وجود واردان را پر می کند
ارتباط با کلام امام معصوم(علیهالسلام) یعنی حضور بر سر سفره فیض او و پر کردن کوزه جان از
یکی از آفات بسیار خطرناک پیش پای طالبان سعادت بطالت و غرق شدن در لذت های وهمی است، آنان که به مقامات بالای توحیدی رسیده اند همگی از ساعات و روزها و اوقات خود مراقبت می کردند تا مبادا گرفتار بطالت و بیهوده کاری شوند . قدیم در نجف اشرف رسم بر این بوده که
انسان کامل، « کون جامع» است و در تمام عوالم حضور دارد و شاهد بر خلقت و میثاق خدا بوده است ، آن حضرت حقیقت انسان ، متن و عین اوست،قطب الاقطاب است ، مرجع همه انبیاء و اولیاء است به لحاظ عالم بشری دارای سرمایه عبودیت و به لحاظِ مثل أعلی الهی بودن ،مظهر اسم الله است و نسبت به کل هستی دارای ربوبیت می باشد ، البته عبودیت بالاصالۀ و ربوبیت بالعرض است و آیه شریفه ،
﴿ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اَللّهَ رَمى ﴾[1] این تو نبودی (ای پیامبر که خاک و سنگ به صورت آنها) انداختی؛ بلکه خدا انداخت!
به جنبه مثل الهی بودن ایشان اشاره دارد که کار او را خدای متعال به خود نسبت داده و فرموده این کار تو کار الله تبارک و تعالی است ، لذا می گوییم بین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و حقیقت ، حجاب و حائلی وجود ندارد و خلقت با تمام اسرارش نزد او حاضر است .
حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم در آن موطن حاضر و شاهد اند ، اگر تبعیت از رسول اکرم را کامل کنیم از آسمان شهود او بر ما نیز خواهد بارید ، سهمی از آن شهود به ما هم خواهد رسید .
پس :
برو امدر پی خاجه به اسرای تفرج کن همه آیات کبری [2]
اگر به دنبال اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام رفتیم ما نیز از حقائق و اسراری که ایشان دریافت کردند بهره مند خواهیم شد .
چه سروری که انسان به کشف اسرار عالم دست بیابد . بزرگترین و وصف ناپذیرترین لذت برای انسان لذت عقلانی است ، وقتی انسان به معرفتی جدید دست پیدا می کند لذتی به او دست می دهد که وصف ناپذیراست ، هر اندازه که آن امر بزرگ تر باشد لذت حاصله از آن نیز بیشتر خواهد بود ، به همین دلیل در مناجات شعبانیه رسیدن به مقام شهود نور عزّ الهی همراه با بهجت و سرورآمده است که فرمودند : «الهی و الحقنی بنور عزک الابهج فاکون لک عارفا» [3]یعنی خدایا من را به نور عزّ شادیبخش خدت ملحق نما تا عارف به تو باشم .
این جاست که انسان به بالاترین و بی نظیر ترین کشف سرّ و معرفت در عالم هستی که همان معرفت به ذات اقدس الهی است دست می یابد به همین دلیل غرق در سرور و شادی سر مدی می شود .
خوشا به حال آنان که به این جا رسیدند .
دین، نسخه مطابق با حقیقت انسان است و برای شکوفایی حقیقت او طرح گشته است. دین، انسان را صاحب کرامت و ارزش میداند و در مسیر رسیدن به ارزشهای انسانی برنامه ارائه میکند تا صاحب بصیرت شود و کالای وجود خود را ارزان نفروشد. فرمود:
﴿ فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ﴾[1]پس روى خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتى است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده دگرگونى در آفرینش الهى نیست این است آیین استوار ولى اکثر مردم نمىدانند!
تعالیم دینی، آن چیزی است که فطرت انشان میخواهد. فطرت انسان مطابق با دین و دین همراه انسان است ، اما برای شکوفایی فطرت خویش باید به آداب و تکالیف دینی عمل نموده وبر اساس آن خود را تربیت نماییم تا این فطرت به ظهور آمده و شکوفا شود
دین جاودانه است بخاطر این که مطابق فطرت است و فطرت هم از بین نمیرود و همیشه زنده است. ﴿ لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾[2] دگرگونى در آفرینش الهى نیست.
ویل دورانت تاریخ نویس معروف میگوید: « دین صد جان دارد، هر چیزى اگر یک بار کشته شود براى همیشه مىمیرد مگر دین که اگر صد نوبت کشته شود باز زنده مىشود!»[3]
وقتی حیات انسان مطابق دین فطری شد انسان به حیات ابدی می رسد .
خدای متعال برای رسیدن انسان به این حیات طیبه دین و شریعت را فرستاد تا با عمل به دستورات فطری آن راه حیات ابدی را یافته و زنده شویم . وقتی به دین و احکام شریعت این گونه نگاه کردیم نه تنها نسبت به دستورات دین بی رغبت و بی میل نمی شویم بلکه شبانه روز در فکر انجام دادن آنها خواهیم بود چرا که آن ها را سرمایه ای برای حیات ابدی خویش می بینیم لذا هیچ ستستی و دل مردگی به زندگی مان وارد نمی شود و غرق در سرور و شادی می شویم .
برخی از خانمها در شبکههای مجازی با قصد خیر و هدف ترویج حجاب اسلامی و چادر مشغول به فعالیت هستند و عکسهای خود را با حجاب کامل منتشر مینمایند. لکن در برخی موارد همین تصاویر موجب سوءاستفاده قرار میگیرد؛ تکلیف چیست؟
اگر این تصاویر مورد سوءاستفاده قرار گیرد یا تحریکآمیز باشد یا مفسدهای برای خانم داشته باشد، جایز نیست.
مرد تا چه اندازه اختیار دارد همسر خود را ملزم به پوشش و آرایش خاصی نماید؟ و زن تا چه حد باید به حرف شوهرش در اینباره گوش دهد و رعایت حجاب یا رعایت نکردن آن را الزامی بداند؟
مسئلهی پوشش و آرایش ربطی به دستور یا نهی شوهر ندارد بلکه حکم خدا است و خانمها باید در جاهایی که حجاب واجب است یعنی در نگاه نامحرم مراعات کنند حتی اگر شوهر مخالفت کند.
بعکس در جاهایی که حجاب واجب نیست، اطاعت از امر شوهر به حجاب باز هم واجب نیست؛ مگر اینکه موردی باشد که اگر خانم اطاعت نکند، اختلاف یا مشاجره به وجود میآید و خدای ناکرده منجر به جدایی خواهد شد یا ترس از این باشد، در اینجا چون امر مهمی در میان است اطاعت لازم میباشد.
بخش استفتاءات سایت مقام معظم رهبری
آیا پوشاندن پا از نگاه نامحرم برای خانمها واجب است یا خیر؟ و حکم پوشش پا برای خانمها در هنگام نماز در صورتی که نامحرم در آنجا نباشد چیست؟
خانمها در مقابل نامحرم باید پاها را بپوشانند؛ تنها دو موضع برای پوشش خانمها در حضور نامحرم استثنا شده است: «گردی صورت و دستها تا مچ» البته به شرط اینکه آرایش و زیوری که جلب توجه کند و چشمگیر باشد نداشته باشند.
اما در نماز سه موضع استثنا شده که پوشاندن آن واجب نیست؛ «گردی صورت» به مقداری که در وضو شسته میشود، «دستها تا مچ» و «پاها تا مچ، به شرط اینکه نامحرمی نباشد».
تمامی دستورات خدای متعال که انبیاء الهی در طول تاریخ وظیفه نشر و ابلاغ آن را داشته اند همگی برای این بوده که حیات آدمی به نحوی شکل گیرد که پله پرواز و تعالی او به سوی کمال باشد .در درون دستورات انبیائ الهی حیات ابدی نهفته است ، وقتی انسان با دستورات ایشان قدم در راه لقاء الله گذاشت راهی به باطن عالم هستی که همان پیوند با سرای آخرت باشد برای او گشوده می شود چرا که آخرت باطن دنیاست ، لذا همان گونه که در دنیا زندگی کرده ایم دریافت های معنوی و مقامات ما در گرو آنها هستند و آخرت را به همان نحو در خواهیم یافت .
اگر بخواهیم سرای آخرت را ببینیم باید بببینیم که چگونه زندگی می کنیم !!
کسی که در این دنیا به حیات انسانی نرسد، به حیات طیبه اخروی هم دست پیدا نخواهد کرد. حیات برتر و راستین حیات اخروی است که میفرماید:
﴿إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ﴾[1] همانا سرای آخرت حیات بخش و زنده است اگر می دانستید
زندگى راستین سراى آخرت است. کسی که اینجا مسیر انسانیت را پیش نگیرد از حیات برتر اخروی بهره نخواهد برد.
و می فرماید :
﴿أَ وَ مَن کاَنَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاه وَ جَعَلْنَا لَهُ نُورًا﴾[2] آیا کسى که مرده بود، سپس او را زنده کردیم، و نورى برایش قرار دادیم.
یعنی زندگی بدوندین و ایمان مردگی است و با ایمان انسان زنده می شود و از خانه تاریک نفس خارج شده به نور می رسد
. در این آیه خدای متعال اشاره به این دارد که وقتی انسان از مسیر حیات حقیقی خود دور باشد و پیوند با خدا نداشته باشد مردهای بیش نیست ، لذاست که او را با فرستادن دین و پذیرش ایمان احیاء کرده و به حیات او نورانیت میبخشد. دعوت به توحید و پذیرش آن و عمل در پرتو شریعت، انسان را زنده میکند و در دل و زندگی او، نور خدا جلوهگر میشود.
این جهان خود حبس جانهای شماست
هین روید آن سو که صحرای شماست
این جهان محدود و آن خود بیحدست
نقش و صورت پیش آن معنی سدست [3]
محدودهی پوشش خانمها و آقایان چقدر باید باشد؟
خانمها در نگاه نامحرم تمام بدن را باید بپوشانند غیر از دو موضع که واجب نیست پوشانده شود البته در صورتی که آرایشی یا زیوری نداشته باشد. آن دو موضعی که واجب نیست یکی گردی صورت است به مقداری که در وضو لازم است شسته شود، یکی هم دستها از نوک انگشتان تا مچ. این مقدار هم البته اگر آرایش و زینتی داشته باشد حتماً باید پوشانده شود.
به دست داشتن انگشتر هم اگر ساده باشد، چشمگیر نباشد، به نظر حضرت آقا پوشاندنش واجب نیست اما اگر ساده نیست و چشمگیر است باید پوشانده شود.
اصل حجاب دربارهی آقایان پوشاندن عورتین است اما اگر در جایی قرار میگیرند که در معرض نگاه شهوتآلود دیگران یا بهگونهای است که طرف انگشتنما میشود، باید به مقدار لازم و متعارف بدن را بپوشاند.
خدای متعال عالم را برای به ثمر نشستن نهال وجود انسان خلق نمود و هدف اصلی خلقت انسان را نیز خدا نما شدن قرار داد ، یعنی این که انسان بتواند به مقام خلیفۀ اللهی برسد و به این منظور انبیاء و اوصیاء را به سوی بندگان فرستاد و کتاب های آسمانی بر آنان نازل نمود تا برنامه ای برای عروج ملکوتی انسانها به سوی عالم لقاء الله باشد .
بسیاری از مسلمانان و معتقدان به معاد بر این باورند که عذاب های قیامت همگی از سوی خداست و خدا بی رحمانه آنان را از سر کینه و دشمنی عذاب می کند .
باید گفت این عقیده باطل و مردود است چرا که عالم قبر و قیامت ظرف ظهور ملکات نفسانی و دارایی های اخلاقی آدمی است
خدای متعال اراده نمود انسان جانشین او شود
وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی اَلْأَرْضِ خَلِیفَةً[1] (به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [= نمایندهای] قرار خواهم داد.»
این بیان یک امر مجازی نیست بلکه خبر از امری حقیقی دارد و آن این است که انسان ار همان اول قرار بود که آینه ای خدا نما باشد .
اما سوال این است که این خدا نما یا خدا گونه شدن چگونه به وقوع می پیوندد ؟ یعنی چه فرایندی است که اگر انسان در آن قرار گیرد خدا نما خواهد شد ؟
در جواب باید گفت خدای متعال وجود ملکوتی انسان را به شیوه ای خاص خلق نمود که تا قبل از آن همچین خلقتی سابقه نداشته است . وجود ملکوتی انسان از جهتی قلب و از جهتی نفس و از جهتی عقل نام دارد و هکذا شئون دیگر به اعتبار کار کرد هایشان نام مخصوصی به خود می گیرند . و هم چنین باید دانست خدای متعال قابلیتی در وجود ملکوتی انسان قرار داده است که می تواند پذیرای تجلیات الهی و هم رنگ شدن با خدا باشد و خدای متعال آن را به مثال آینه ای خلق کرده است که قابلیت نمایش دادن جلوه های اسمائی و صفاتی الهی را داراست .
بر این اساس باید گفت هر عملی که انسان با اعضاء خارجی و جوارح باطنی خود انجام می دهد تاثیر مستقیمی بر آن وجود ملکوتی دارد ، که در این مقام به اعتبار پذیرا بودن حالات گوناگون و قابلیت تغییر دائم بر اساس اعمال انسان نام «قلب» را به خود می گیرد .
اگر عملی که از انسان سر می زند مطابق با فطرت انسانی او که خدای متعال بر آن اساس خلقش نموده باشد ، تاثیری که روی قلب او می گذارد موافق بوده و موجب آباد شدن قلبش می شود و به منزله آب زلالی است که به پای نهال وجود او ریخته شده است که در صورت تداوم موجب می شود از قلب او آثار بدیع و خارق العاده ای پدید آید که ان شا الله در بخش های بعدی بدان ها اشاراتی خواهد شد که اجمالش باز شدن چشم بصیرت انسان و اطلاع از امور غیبی و ... است . و به همین نحو اگر انسان بر اعمال صالحه ای که مطابق با فطرت انسانی او هستند تداوم داشته باشد نهال وجود او رشد می کند تا جایی که با شجره طیبه طوبی که تمثلی از حقیقت وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت طاهرین ایشان است پیوند می خورد ، یا به عبارتی دیگر درخت طوبی در وجود او می روید .
از همین روست که علامه حسن زاده آملی در الهی نامه خود می فرمایند :
«الهی شکرت که شاخه ای از درخت طوبی شدم . »[2]
هم چنین یکی از اهل سلوک نقل می کرد که:
« شب تشییع جنازه حضرت آیت الله خوشوقت در رویایی حقیقت وجود ایشان را به من نشان دادند که آن را به صورت درخت طوبی شهود کردم ، یعنی حقیقت وجود ایشان درخت طوبی شده بود .»
این جاست که انسان ولی الله می شود .
اما اگر عملی که از انسان سر می زند خلاف فطرت انسانی او باشد ، در این هنگام اثری که آن عمل بر مملکت وجود و عالم درون او خواهد گذاشت همانند سمی خواهد بود که به جای آب پای درخت ریخته می شود ، که آن را می خشکاند و حیات را از او می گیرد .
آن اعمالی که به منزله آب حیات برای آدمی هستند که اگر انجام شوند موجب آبادی مملکت درون انسان می شود و اگر به قلب نرسند خواهد مرد اعمالی اند که خدای متعال آنها را واجب نموده است که همگی مطابق فطرت انسانی او هستند و در لسان شرع انجام دادن آنها « طاعت »نامیده می شود و اما اعمالی که به منزله سم برای وجود او بوده و موجب مردن قلب می شوند ، اعمالی اند که خدای متعال آنها را حرام نموده و نوع بشر را از آن منع کرده است ، که در لسان شرع به آنها « معصیت » گفته می شود .
امام سجاد علیه السلام در صلوات شعبانیه به این دو مطلب اشاره ای واضح دارند آن جا که خطاب به خدای متعال می فرمایند :
«اللَّهُمَّ وَ اعْمُرْ قَلْبِی بِطَاعَتِکَ وَ لَا تُخْزِنِی بِمَعْصِیَتِکَ » [3] خدایا قلبم را بواسطه طاعت از خود آباد ساز و آن را بواسطه معصیت خود ویران ننما !
وقتی که تمام اعمال انسان مطابق دستورات الهی و براساس اقتضائات عالم فطرت او شدند جوانه های اسماء و صفات الهی در قلب او سر از خاک در آورده و شرایط برای خدا نما شدن او فراهم می شود .
این خدا نما شدن در مرحله اول با شکل گیری اخلاق نیکو آغاز می شود ، یعنی فردی که در مسیر خدا نما شدن قرار داد ، بر اساس دستورات الهی نسبت به اطرافیان و زیر دستان خود از سر مهر و عطوفت رفتار می کند و آن قدر بر این عمل مداومت و استقامت می ورزد تا آن جا که رحمت و عطوفت و مهربانی برای او ملکه می شود و بدون هیچ سختی با همه از سر محبت و رحمت برخورد می کند و بر این اساس نور رحمت نیز در قلب او متلألأ می شود ، در این هنگام قلب او محل تجلی نور رحمت الهی و اعمالش نمایان گر رحمت الهی خواهد بود ، در این مرحله می گویند این فرد همانند خدای متعال اهل رحمت است، در این مرحله صفت رحمانیت الهی در وجود فرد جلوه می کند و او با صفت رحمانیت الهی پیوند می خورد اما درمرحله ای بالا تر بعد از این که بنده در مرحله صفات استقامت نمود خدای متعال عنایات خود را شامل حال او نموده و با تجلیاتی عظیم جان او را معدنی برای صفات قرار می دهد ، در مرحله صفات ممکن بود پای بنده بلغزد و از آن مقام که در آن بود سقوط و نزول کند اما وقتی که مقام اسم رحمان رسید دیگر وجود او منبع رحمانیت می شود و دائما بدون هیچ خطری رحمانیت از او جلوه گر می شود .
پس بعد از استقرار در مقام صفات ،انسان قابلیت رسیدن به مقام اسماء را پیدا می کند و نماینده ای برای اسماء الهی می شود ، به این مراحل اشاره دارد قول امیر المومنین علیه السلام در ماجات شعبانیه ، آن جا که فرمود :
«إِلَهِی،اجْعَلْ هِمَّتِی فِی رَوْحِ نَجَاحِ أَسْمَائِکَ وَ مَحَلِّ قُدْسِکَ» (إقبال الأعمال (ط - القدیمة)، ج2، ص: 687) خدایا همتم را بر نشاط در راه رسیدن به اسماء و مقام قدس خویش موقوف ساز
یعنی خدایا به من همتی عنایت بفرما که با عمل به دستوراتت توانایی رسیدن به اسمائت و نیل به مقام قدس تو را داشته باشم ، یعنی کاری کن که من آینه تو نما شوم .
────────────────────────────
[1] (سوره بقرۀ، آیه 30)
[2] (الهی نامه علامه حسن زاده آملی ص 13)
[3] (إقبال الأعمال (ط - القدیمة)، ج2، ص: 688)
[4] (إقبال الأعمال (ط - القدیمة)، ج2، ص: 687)
بر اساس شواهد قرآنی و بیانات معصومین علیهم السلام انبیاء و اولیاء الهی طبیبان بشریت اند، هم از حیثجسمانی و هم از حیث روحانی.
اما اصلی ترین وظیفه انبیاء و اولیاء الهی ارائه راه درمان های عملی به بشریت بوده است ، امیر المومنین علیه السلام پیرامون رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود :
خدای متعال راه دقیق ساختن آینه ای که با آن بتوانیم خدا را در وجود خود به نمایش در آوریم به وسیله انبیاء الهی و اوصیاء ایشان برای ما بیان نموده است و بر ماست که دامن همت بر کمر زده و هم چون طبیبی دَوّار شبانه روز در پی اصلاح امور قلبمان باشیم تا آن که با عمال صالحه و پاسبانی از نفوذ خرابی ها آن چنان به او جلا دهیم که خدا نماشود .
از این رو امام صادق علیه السلام فرمود :
توجه دائم به این نکته که انسان روزی با مرگ از این دنیا رحل اقامت بر بسته و راهی عالم دیگر می شود در حالی که تمامی دارایی های خود را در همین دنیا بر جای می گذارد ، این توجه به خودی خود موجب می شود قلب آدمی از بند تعلقات دنیایی رها شود و هیچ دست آویزی برای شیطان و نفس شیطانی در وجود او باقی نماند .
برای این که بتوان راه سعادت را پیمود لازم است با امیال غیر الهی و غیر تعالی بخش مبارزه نمود و علاوه بر آن نسبت به مظاهر حیات دنیا که نفس بیش از همه چیز بدانها تمایل دارد جهان بینی صحیحی داشت تا به نحوی بتوان از آنها بهره برداری نمود که نفس آدمی اسیر آنها نشده و آدمی را از مسیر تعالی باز ندارند .
امام صادق علیه السلام در جمله ای بسیار کوتاه جهان بینی لازم
برای سیر در مراحل ایمان و رسیدن به مدارج تعالی بر انسان لازم است که به رمز و رازهای مسیر تعالی علم پیدا کند که رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود :
«طَلَبُ العِلمِ فَریضَۀٌ عَلَی کُلِّ مُسلِمٍ وَ مُسْلِمَۀٍ»
ایمان جلوه ای از علم و معرفت است ، یعنی بعد از آن که انسان نسبت به حقیقتی علم و آگاهی پیدا نمود و با زبان به آن اقرار و نسبت به آن به باورقلبی دست یافت و در مقام عمل نیز بر اساس همان عمل نمود در اصطلاح گفته می شود که نسبت به آن شئ ایمان پیدا کرده است .
به همین مطلب اشاره دارد قول رسول اکرم صلی الله علیه و آله که فرمود :
آن علمی در تعالی حقیقت وجودی انسان اثر دارد از جنس دانسته های متداول بشری نیست ، یعنی دانستن این که آب با جوشاندن گرم شده و یا آهن با سرد شدن منبسط می شود و یا دانش هایی این چنین هیچ اثری در حقیقت آدمی ندارند ، اما سوال این است که آن علم از چه جنسی بوده و حقیقت آن چیست ؟
حقیقت عالم انسان بر این اساس سرشته شده است که اعمال او بر اساس دانسته هایش صورت می گیرند ، یعنی افعال انسان تابع دستوراتی هستند که از قوه عاقله او صادر و تبدیل به اراده شده اند و بعد از آن است که انگیزه ای در وجود او شکل گرفته و منجر به صادر شدن فعلی از او می شود ، به همین مطلب اشاره دارد قول رسول اکرم صلی الله علیه و آله که فرمود :
اصلی ترین سرمایه وجودی انسان چه در عالم دنیا و چه در عالم آخرت قلب اوست !
در لسان قرآن و اهل بیت علیهم السلام «قلب» نام خاصی برای حقیقت ملکوتی انسان است که به اعتباری تاثیر و تاثّر پذیری دائم از اعمال انسان به آن اسم نامیده شده است ، موجودی که وجود او در خلقت انسان،او را از باقی موجودات متمایز نمود .
با همین قلب است که انسان اموری را ادراک می کند که سایر موجودات
امام صادق علیه السلام در بیانی نورانی در مقام تنظیم رابطه انسان با نفسش به مردی فرمود :
« اجْعَلْ نَفْسَکَ عَدُوّاً تُجَاهِدُهُ »[1] نفست را همانند دشمنی که با او به پیکار برخاسته ای قرار ده !
این جا سوالی مطرح می شود که مگر نفس جزئی از وجود انسان و شأنی از شئون او نیست؟! پس مجاهده و مبارزه با او چه معنایی دارد ؟
سیر در مسیر تعالی نیازمند دارا بودن مهارت هایی از قبیل علم و بصیرت است به نحوی که فقدان هر یک از آنها مانع حرکت آدمی می شود ، رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود :
راه وصول به لقاء الله هدف اصلی خلقت آدمیان است؛ به همین منظور خدای متعال تمام عالم هستی را به این دلیل برپا نمود تا درنهایت انسان در آن به ثمر نشسته و از بوستان وجود او خلیفۀ الله به بار آید .
اما نباید پنداشت که تحقق این امر کار آسان و ساده ای است . بسیاری از آرزو مندان وصال خدای متعال که در سر آرزوی لقاء حضرت دوست را می پرورانند خیال می کنند که به تنهایی و بر اساس اراده و میل خود می توانند این مسیر پر پیچ و خم و خطرناک را سیر نموده و به مقصد برسند ،به همین دلیل از