ای عزیزان طالب سعادت، مراقب از اعمال و رفتار و کردار آدمی براساس دستورات الهی است که انسان طالب لقاء الله را در مسیر پیش می برد .
بدون مراقبت درب توحید به روی طالب وصال خدا باز نشده و هیچ فتح معنوی برای او
نفس آدمی شاه راه وصول به لقاء الهی است . همان که خدای متعال فرمود :
﴿سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی اَلْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ اَلْحَقُّ﴾[1] به زودی نشانههای خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان میدهیم تا برای آنان آشکار گردد که او حق است
انسان وقتی به شهود حقانیت الهی بواسطه تامل و بازخوانی آیات درونی نفس خود رسید ، این زمانی است که
خدای متعال در قرآن کریم یکی از بالاترین مقاماتی که نوع انسان ها می توانند به آن دست یابند را مقام شهید معرفی نموده است و مزیت هایی برای آن معرفی نموده است که عقل را حیران می کند :
افراد بسیاری می دانند که برای موفقیت در امر رشد معنوی باید مراقب اعمال و رفتار خود باشند و اما با دانستن این مطلب همچنان موفق به مراقبت از اعمال و رفتار خود نمی شوند .وقتی برای چاره جویی این مشکل اقدام می کنند به در های بسته رسیده و از این امر رنج بسیاری می برند .
باید دانست برای این که انسان بتواند
امام زمان علیه السلام راه وصول به معرفت خداست ،در دعای ندبه می خوانیم :
«أَیْنَ بَابُ اللَّهِ الَّذِیً مِنْهُ یُؤْتَى» [1] کجاست در خانه خدا که باید از آن جا وارد شد ؟!
اگر سوز و گداز نسبت به فراق امام زمان علیه السلام نداشته باشیم راه توحید به رویمان گشوده نمی شود! بدون سوز نمی شود باید از دوری امام زمان علیه السلام سوخت و با ناله گفت:
« أَیْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ» [2]کجاست آن وسیله اتصال بین زمین و آسمان ؟!
یعنی امام زمان علیه السلام دروازه عالم غیب و ملکوت است اگر می خواهیم به آن جا راه بیابیم،لازم است با تحصیل معرفت به حضرت حجت علیه السلام ،محبت تام و شدیدی نسبت به ایشان در خود ایجاد کنیم تا جایی که آرزوی زیارت حضرت در هر لحظه و هر جا سراسر وجودمان را پر کند !
خود این حالت و انتظار دائمی کشیدن باب تمامی کمالات و فضائل را به روی انسان باز می کند ،
اصلا باید برای امام زمان زندگی کنیم ، برای ایشان بخوابیم و بیدار شویم و تحصیل کنیم .
خدا می داند که توجه این چنینی چه ثمراتی در پی خواهد داشت و تا چه اندازه راه گشای مشکلات است !
اما محبت دنیا دل ما را ربوده است و به همین دلیل از محبت لایتناهی امام زمان علیه السلام غافل شده ایم
هر چه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم خجل باشم از آن [3]
این جاست که باید ببینیم در این باغچه دلمان چه کاشته و چه می کاریم ! هر حرف و سخن و نیت ما همگی در باغچه دلمان کاشته می شود .
به امام زمان علیه السلام فکر کن تا راه تعالی به رویت گشوده شود
نسیمی کز بن آن کاکل آیو مرا خوشتر ز بوی سنبل آیو
چو شو گیرم خیالش را در آغوش سحر از بسترم بوی گل آیو [4]
────────────────────────────
[1] [2] (المزار الکبیر (لابن المشهدی)، ص: 579)
[3] (مثنوی معنوی –دفتر اول – بخش 6 )
[4] دوبیتیهای باباطاهر-دوبیتی شماره ۲۱۳
2017/07/19
03:47 ق.ظ
تا انسان گرفتار سرمای خود بینی و بی مهری است ،جامد بوده و نمی تواند درآسمان و زمین جاری شود ، لذا وقتی انسان در کوره حرارت محبت الهی ذوب گشت آن گاه می تواند بر
انسان وقتی در جاده محبت قرار گرفت محبت یخ های سخت بشریت او را ذوب کرده و از سردی خارج می شود ، در این هنگام چشمه حیات ابدی از جان انسان جاری می شود . رفته رفته انسان می بیند که همانند آبی زلال و در مراحل بعدی می بیند که بسان رودخانه ای به حرکت در آمده است ، این جاست که هم خودش زنده شده هم دیگران را
وصال حق تعالی از همه نعمت ها و لذت هایی که عقل می تواند ادراک کند بالاتر است ، آنان که خود را به خدا دادند خدا نیز خود را به آنان می دهد
«کُن لِی أَکُن لَکَ»[1] بنده ام برای من باش تا من هم برای تو باشم!
اما ماسوی الله چه دانند که آن چیست :
﴿فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ ﴾ [2] هیچ کس نمیداند چه پاداشهای مهمّی که مایه روشنی چشمهاست برای آنها نهفته شده، این پاداش کارهائی است که انجام میدادند!
این جاست که امام سجاد علیه السلام به خدای متعال عرض می کند :
«یَا نَعِیمِی وَ جَنَّتِی وَ یَا دُنْیَایَ وَ آخِرَتِی» [3] ای نعمت و بهشت من و ای دنیا و ای آخرت من !
یعنی همه خیرات قابل تصور در عالم ، بلکه مافوق تمام آن ها در وصال حق تعالی وجود دارد !
اگر اندکی در این معانی اندیشه کنیم ، خواهیم دید چگونه مرغ جانمان دل از قفس تنگ تمام تعلقات دنیای ،بلکه از توجه به تمام نعمتهای اُخروی رها شده و متوجه خدای متعال می شود .
البته باید این توجه را در شبانه روز به صورت مداوم به خود یاد آوری کنیم ، چرا گه انسان فراموش کار است و با اندک مساله ای که پیش می آید گرفتار غفلت می شود .
اگر هر گاه که به نماز ایستادیم و با تمام توجه « الله اکبر » بگوییم و دقت کنیم که معنای آن این است که خدا از همه چیز بزرگ تر است حتی از این که به وصف آید نیز برتر است ، چه برسد که بخواهیم او را با سایر امور مقایسه کرده و آنها را بر ذات الهی مقدم کنیم .
پس ای دوست شب و روز بر درب خانه دلت بنشین و مراقب باش غفلت های دنیایی یاد خدا را از دلت نربایند که اگر چنین کردی خواهی دید که شعله های عشق الهی چگونه لحظه به لحظه در دلت زبانه کشیده و غرق در لذت عشق خدا می شوی .
بر سر آتش تو میسوزیم
در هوای تو میشویم هلاک
چون ضروریست سوختن ما را
احرق ارواحنا بنار هواک
میدهیم از پی صال تو جان
اهدانا ربنا سبیل رضاک
گر تو خواهی که ما هلاک شویم
جان فشانیم از برای هلاک[4]
────────────────────────────
[1] (الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة (کلیات حدیث قدسى)، ص:162)
[2] (سوره سجده ، آیه 17 )
[3] ( بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج91، ص:148)
[4] (دیوان اشعار فیض کاشانی-غزل شماره 545)
سیر در عالم معنویت همانند حرکت در خیابانها و بیانها نیست ، حرکت در متن جان است . باید دانست در تمامی کارها برای موفقیت، نیازمند آموزش و تربیت شدن زیر نظر مربی کامل هستیم تا جایی که فرموده اند :
مسیر تعالی انسان حد یقف نداشته و مقصدی لایتناهی است ، فرمودند :
﴿أَنَّ إِلى رَبِّکَ اَلْمُنْتَهى﴾ [1] قطعا منتهی و غایت همه امور به سوی پروردگارت منتهی میگردد؟!
﴿إِنَّ إِلى رَبِّکَ اَلرُّجْعى﴾ [2] به یقین بازگشت (همه) به سوی پروردگار تو است!
انتهاء و نهایت رجوع انسان به سوی خداست و از آنجا که خدای متعال
بسیاری از انسانها لذتی که بتواند آنان را راضی کند را در دستیابی به زخارف دنیای فانی می جویند و عده ای نیز یک قدم بالاتری برداشته و آن لذت را در بهشت و نعمت های آن می جویند ، درحالی که آن لذت نه در دنیا و نه در آخرت یافت نمی شود .
آن لذت بی نهایت که هیچ عقل و ادراکی نمی تواند آن را وصف کند تنها در
در ابتدای سیر بنده به سوی خدای متعال اولین مرحله تحصیل ایمان به ذات اقدس الهی است که موجب محبت شدید او به خدای متعال می شود،فرمود :
﴿اَلَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلّهِ﴾[1] آنها که ایمان دارند، عشقشان به خدا، شدیدتر است.
مومنین در مرحله اول محب اند و در این مرحله ایمان را با عشق و محبت اجین کرده اند ، ایمان یعنی محبت .
امام صادق علیه السلام فرمود :
اولین کلامی که خدای متعال از حضرت عیسی علیه السلام هنگام ولادت نقل می کند این است که می گوید :
﴿ إِنِّی عَبْدُ اَللّهِ ﴾ [1] من بنده خدایم .
بعد در مرحله دوم می گوید :
هر وقت سخن از این می شود که آیا می توان خدا را دید یا نه ، همه مات و مبهوت یکدیگر را نگاه می کنند و هیچ جوابی برای سوال مطرح شده ندارند . مخصوصا وقتی که بچه های کوچک از پدر و مادر خود آدرس خدا را گرفته
خدا را می توان دید ! اما نه با چشم سر بلکه چشم دلی باید تا بتواند به شرف این توفیق بزرگ نائل شود .
«لَا تُدْرِکُهُ الْعُیُونُ
طبع انسان همواره به دنبال رسیدن به خوارق عادات و اموری است که دیگران از انجام آنها عاجز اند .
همه انسانها دوست دارند منحصر به فرد و متمایز از دیگران باشند . به همین دلیل است که شاهد این همه تکاپو و تلاش های بی وقفه جامعه بشری هستیم . همه تلاش های آنها برای این است که خود را منحصر به فرد
دلیل این که انبیاء و علماء و بزرگان در عالم همیشه سر سبز بوده و هم چون چشمه ای جوشان دائما در حال جوشیدن هستند این است که
خدامتعال از زمانی که تصمیم گرفت انسان را خلق کند مبارزه با تمایلاتش را در فطرت او جای داد و این را خصیصه اصلی هویت او قرار داد پس انسان را خدا خلق کرده است برای مبارزه با دوست داشتنی های خود پس فلسفه خلقت بشر مبارزه با امیال اوست
تفاوت اصلی بین انسان با سایر موجودات عالم هستی در اختیار و آزادی او در تصمیمی گیری است ، او اختیار دارد تا هر چیزی را که دوست دارد انتخاب نموده و مطابق با آن پازل های زندگی خود را بچیند .
بسیاری از انسانها فکر می کنند که سیر به سوی خدای متعال با عبادات ظاهری از قبیل نماز و روزه و حج و ... محقق می شود و به همین دلیل تمام عمر شریفشان را تنها صرف همین دست از عبادات می کنند . ایشان سالیان بسیاری مشغول عبادت های رنگارنگی می شوند که بسیاری از افراد از شنیدن کیفیت عبادت ایشان تعجب می کنند ، اما تا آخر عمر هیچ جلوه ای از جانب خدای متعال بر ایشان نمایان نشده و هیچ گاه زیبای خدای متعال را شهود نمی کنند و با حسرتی عظیم از دنیا بار بسته و رهسپار عالم قیامت می شوند تا شاید بعد از قیامت عنایتی از جانب حق بر ایشان جلوه گر شده و بتوانند لحظه به مراد خویش نائل شوند .
سوالی که پیش می آید این است که این افراد به چه علت چنین بی نصیب می شوند ؟ آنان که مومن و در دنیا مشغول بندگی خدای متعال بوده اند پس چرا به مراد خود نرسیده اند!
باید بگوییم که دلیل اصلی بی بهرگی آنان این بوده است که در دینداری خود از مسیر صحیحی وارد نشده اند ، اموری که خدای متعال آنها را مقدمه ای برای رسیدن به عبودیت و سیر در مراحل کمال قرار داده بود را عبودیت پنداشته و به همان ها اکتفاء نمودند به همین هیچ گاه به مقصد نرسیدند .
خدای متعال نماز و روزه و حج و زکات و سایر اعمال شریعت را مقدمه ای برای رسیدن به عبودیت قرار داده است ، عبودیت واقعی هنگامی محقق می شود که انسان همه هستی خود را زیر پای گذاشته و تمام منیت و خواسته های خود را به قربانگاه ارادهه الهی ببرد ، که اعمال شریعت همگی برای همین هستند ، تا زمانی که انسان به این مقام یعنی فانی نمودن هواهای نفسانی خود نرسیده است هیچ گاه عبودیت کامل را درک نخواهد کرد و به اندازه ای که هوای نفس در وجود انسان وجود دارد به همان اندازه پایه های نظام عبودیت و دین داری انسان سست هستند ، به همین دلیل است که امام امیر المومنین علیه السلام فرمود :
« نِظَامُ الدِّینِ مُخَالَفَةُ الْهَوَى وَ التَّنَزُّهُ عَنِ الدُّنْیَا.»[1] نظام دین مخالفت با هوای نفس و دوری گزیدن از مظاهر دنیا است .
لذا تا زمانی که ریشه های هرز هوای نفس در دشت وجود انسان وجود دارند ، میل به دنیا پرستی در او وجود خواهند داشت و هیچ گاه میل به دنیا پرستی با خدا پرستی در یک قلب جمع نخواهند شد ، لذا انسانی که این چنین است هیچ گاه به هدف اصلی خلقتش که رسیدن به لقاء الله است دست پیدا نخواهد کرد .
اما وقتی که انسان در مسیر حرکت به سوی ذات ربوبی با هوای نفسش به مبارزه پرداخت عنایاتی وییه از سوی خدای متعال شامل حال او شده و شرایط را برای تعالی مادی و معنوی اش فراهم می کند .
امام باقر علیه السّلام فرمود:
«قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ عَظَمَتِی وَ بَهَائِی وَ عُلُوِّ ارْتِفَاعِی لَا یُؤْثِرُ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ هَوَایَ عَلَى هَوَاهُ فِی شَیْءٍ مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا إِلَّا جَعَلْتُ غِنَاهُ فِی نَفْسِهِ وَ هِمَّتَهُ فِی آخِرَتِهِ وَ ضَمَّنْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ رِزْقَهُ وَ کُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ کُلِّ تَاجِرٍ»[2]
خداى عز و جل فرماید: بعزت و جلال و شرف و بلندى مقامم سوگند که: هیچ بنده مؤمنى خواست مرا بر خواست خود، در یکى از امور دنیا برنگزیند، جز آنکه بى نیازیش را در وجود خودش قرار دهم و همتش را متوجه آخرت سازم و آسمانها و زمین را عهده دار روزیش گردانم، و خودم برایش پس تجارت هر تاجرى باشم.
────────────────────────────
[1]غرر الحکم و درر الکلم، ص: 721
[2]الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص: 137
یکی از آفت های بسیار مهم راه رسیدن به تعالی که همان خدایی شدن است ، بی نظمی و نبود برنامه ای درست و نظام مند می باشد .
بسیاری از انسانها تصمیم می گیرند کاری انجام دهند اما بعد از مدتی که به خود می آیند می بینند نه تنها قدمی به هدف خود نزدیک
انسان موجودی جاری در عالم خلقت ، ساخته دست قادری مطلق و رونده راهی پر مشقت می باشد .
خدای متعال هنگامی خلقت انسان غایتی برای او در نظر گرفت ، او که از عالم لا مکان می آمد رسیدن به همان عالم برایش مقدر شد ، اما اول که می آمد خام بود و دست خالی و قرار شد که هنگام بازگشت با دستانی پر از علم و معرفت و نور به آن عالم باز گردد تا آینه ای تمام نما و جلوه ای زیبا از خالق خود باشد .
خدای متعال انسان را آفرید تا مانند خود او شود ، یعنی با اسماء و صفات او پیوند بخورد که از آن تعبیر به لقاء الله می شود .
حرکت برای رسیدن به این مقصد مقدس آسان نیست لذا خداوند متعال فرمود :
«یا أَیُّهَا اَلْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ»﴿الانشقاق، 6﴾ ای انسان! تو با تلاش و رنج بسوی پروردگارت میروی و در نهایت او را ملاقات خواهی کرد!
درست است که همه انسانها همانند رودهای سرازیر شده در نهایت امر به دریا می ریزند اما آنان که به خوبی این مسیر را طی کنند همانند رود های زلالی هستند که دریا به راحتی آنان را پذیرفته و با خود به وحدت می رساند اما آنان که این مسیر را به صورت ناصحیح طی کنند همانند رودهای گل آلودی خواهند بود که هنگام ورود ، دریا بر آنان خروشیده و در هم می کوبدشان تا پالایششوند و لیاقت دریا شدن را دریافت کنند .
برنامه ای که با آن می توان رودی زلال شد و باآرامش به دریای بی کران الهی ریخته و با او به وحدت رسید همان دستورات شریعت مقدس اسلام و آن اموری که موجب گل آلود شدن رود وجود ما می شود اموری هستند که در دین الهی از آنها منع شده و در اصطلاح به آنها «گناه» گفته می شود و کسی که به صورت صحیح و کامل تمامی دستورات الهی را انجام داده و همه منهیات او را ترک کند در اصطلاح به او موحد گفته می شود ، و او انسانی خواهد بود که به مقام خلیفۀ اللهی یعنی جانشینی خدا در روی زمین دست می یابد .
برنامه ای که خدا برای موحّد و خداگونه شدن به ما داده است اگر به خوبی انجام بگیرد موجب پالایش وجود ما از هر ناپاکی و رسیدن به لقاء الله می شود .
آن تعالیم الهی در علم فقه و اخلاق و توحید که همگی برنامه های رسیدن به خدای متعال هستند بیان شده است ، لذا باید با التزام عملی به دستورات الهی همه امیال و خواسته های مضرّ را ویران و خراب کنیم و تمامی بار های اضافی دنیا را که مانع سیر ما در مسیر می شود را به کناری بیاندازیم تا نور خودا بر قلب ما تابیده و منور به نور توحید شویم .
خـراباتـی شـدن از خـود رهـایی است
خودی کفر است ور خود پارسایی است
نــشــانــی داده انـــدت از خــرابات
که الـتـوحـیـد و اسـقـاط الاضـافـات
(گلشن راز شیخ محمود شبستری –بخش 57)
این است معنای سیر و سلوک الی الله
در زمانه ما که عصر تبلیغ و ترویج ایدئولوژی های به ظاهر سرشار از مهر و محبت است برخی می گویند ، دین اسلام چه دینی است که در آن دائما باید خائف و ترسان بود ! این که نشد زندگی !!
در جواب آنها می گوییم ، هیچ کس نگفته که رکن اصلی دین اسلام خوف و ترس است بلکه در دین اسلام بیش از آن که سخن از قهر و غضب خدا و ترس و لرز بندگان در میان باشد سخن از عشق و دوستی و محبت است .
تمام انسانها هدفی برای حیات خود دارند ، وقتی از آنان بپرسیم هدف تو از زندگی کردن چیست خواهد گفت :
هدف من این است که... .
اصلا هیج موجودی در عالم بدون هدف نمی تواند زندگی کند ، در بد ترین حالت برخی افراد که در ظاهر بی هدف هستند وقتی از ایشان بپرسی هدفت از زندگی چیست ؟ خواهد گفت : هدف من این است که عمرم را به صورتی بگذرانم تا در نهایت به اتمام برسد ! به قول خودمان این فرد از زندگی سیر شده و دنبال آن است که بمیرد .
خود این نیز یک هدف است .
کاری به درست و یا غلط بودن اهداف انسانها در زندگیشان نداریم،سخن این است که همه افراد بشر بلکه تمام حیوانات ولو به صورت غریزی هدفی را دنبال می کنند اما برخی هدف های آبکی و بیهوده را در سر می پرورانند که موتور حیاتشان را تنها در محدوده حیات دنیا به حرکت در می آورد و برخی دیگر اهدافشان در حوزه امور معنوی و متناسب با ثواب و نعمت های الهی است ، اما برخی انسانها هدف متعالی عظیمی را در سر می پرورانند که عقل های عادی از درک آن عاجز هستند، آنها خود خدا را می خواهند .
وقتی از ایشان می پرسی به کجا می روی ؟ می گوید :«به سوی پروردگارم! »
و اگر بپرسی چگونه؟ می گوید : « خود او راه را برایم خواهد گشود! »
همانگونه که ابراهیم علیه السلام پس از آن که از مهلکه آتش نمرود به سلامت بیرون آمد فرمود :
﴿إِنِّی ذاهِبٌ إِلى رَبِّی سَیَهْدِینِ﴾[1] من به سوی پروردگارم میروم، او مرا هدایت خواهد کرد!
آنان که ابراهیم وار پای در مسیر عشق لایزال و همیشگی الهی گذاشته و او را معشوق خویش انتخاب کرده اند ، خدای متعال نیز به آنان توجه نموده و قبل از این که عشق آنان را بپذیرد در میدان امتحانات متعددی قرارشان می دهد تا صدق نیتشان روشن گردد و وقتی از امتحانات و ابتلائات به خوبی بیرون آمدند خدای متعال ایشان را به وادی عشق خود راه داده و او نیز عاشق آنان می شود و وقتی خدا عاشق آنان شد معادلات تغییر می کند .
اگر انسانی که در مسیر عشق الهی صادقانه گام برداشته در معرض خطر قرار گیرد خدای متعال او را حراست می کند و اگر در دام معشوق های دیگر قرار گیرند خدای متعال با غیرت خویش جلوه کرده و بنیان تمام عشق های پوشالی را بر می چیند . این جاست که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود :
«الْهِجْرَانُ عُقُوبَةُ الْعِشْقِ»(بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج75، ص: 11)دوری عقوبت عشق است .
آن که خدای متعال او را برای خود برگزیده ،عاشق هر چیز غیر خدایی که شود او را از آن جدا می کند چرا که او غیور است ، امام صادق علیه السلام فرمود :
«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى غَیُورٌ یُحِبُّ کُلَّ غَیُورٍ وَ لِغَیْرَتِهِ حَرَّمَ الْفَوَاحِشَ ظَاهِرَهَا وَ بَاطِنَهَا.»[2] همانا خدای متعال غیرت مند است و هر غیور غیرت مندی را دوست دارد و به خاطر غیرتش است که تمام فواحش و کارهای زشت ظاهری و باطنی را حرام کرده است .
در عالم عاشقی هر نوع محبتی غیر محبت الهی فساد و فحشائی است که موجب محرومیت از طعم لذت بخش محبت الهی می شود و به همین دلیل خدای متعال با ولایت الهیه خود اسباب عالم را به نحوی کنار هم می چیند تا آنان که دوستش دارند در دام عشق های پوشالی نیافتند .
یکی از موثقین مورد اطمینان نقل می کند که :
از دوران کودکی می دیدم به هر شی یا شخصی که محبت پیدا می کنم پس از اندک زمانی آن شیء از دستم رفته و بین من و آن شخص کدورت و دشمنی بوجود می آید ، می گوید این امر در تمامی زوایای زندگی ام جریان داشت تا آن که تصمیم گرفتم دیگر عاشق هیچ چیز و هیچ کسی نشوم ، تا آن که از این قانون خدا مطلع شدم که خدا غیور است و برای عشق خود هیچ غیری نمی پسندد ، لذا از آن زمان سعی کردم تمام محبت هایم را در طول محبت الهی قرار دهم و برای او اشیاء و اشخاص را دوست داشته باشم . پس از آن که باور و اعتقاد خود را این گونه تغییر دادم دیدم که نه تنها عاشق همه عالم و آدم ها شده ام بلکه آنان نیز با من دوست شده اند و حتی در زندگی زنا شویی خود نیز این قانون را حاکم ساختم و هر از چند گاهی که از این امر غافل می شدم به طرز حیرت انگیزی می دیدم که بدون هیچ دلیلی بین من و همرم کدورت و ناراحتی پیش می آید . این جا بود که واقعا فهمیدم خدای متعال من را برای دوستی و عاشقی خویش برگزیده است به همین دلیل بر من غیرت می ورزد.
این جاست که قوانین عالم عشق و دوستی خدای متعال راه را برای سیر معنوی انسان به عالم حقیقت گشوده و او را در مسیری قرار می دهد که انتهایش لقاء الله است،مقامی که نه عقل بشری و نه فهم به آن دست پیدا نمی کند تا جایی که قرآن نیز قابلیت انعکاس کیفیت لذت آن را نداشته به نحوی که خدای متعال تنها سربسته فرمود :
﴿فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ﴾ [3] هیچ کس نمیداند چه پاداشهای مهمّی که مایه روشنی چشمهاست برای آنها نهفته شده!
برای چشیدن این عشق باید خود را کشت
﴿فِی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ اَلْمُتَنافِسُونَ﴾[4] برای رسیدن به نعمت هایی این چنینی باید بر یکدیگر پیشی گیرند!
چرا که این جا انسان به حیات طیبه ابدی می رسد
عـشـق بورز ای پسر،در ره عـشـق باز سر کشته عشق دوست را ، تازه حیات می رسد
[5]
────────────────────────────
[1] (سوره صافات ، آیه 99)
[2] (الکافی (ط - الإسلامیة)، ج5، ص: 536)
[3] (سوره سجده ، آیه 17)
[4] (سوره مطففین ، آیه 26)
[5] (دیوان اشعار فیض کاشانی- غزل شماره287)
برخی افراد وقتی گرفتار سختی و مشکلات کمر شکن می شوند صبر و تحمل خود را از دست داده و رفتار های ناصحیحی از خود بروز می دهند . یکی کفر می گوید و دیگری سراق دزدی و خیات و دست درازی به مال مردم می رود و دیگری پرخاشگری و بد اخلاقی می کند .
این دسته افراد به دلیل معرفت نداشتن به قوانین عالم هستی و درک نکردن فلسفه گرفتاری های عالم خود را باخته و انفعالی رفتار می کنند .
اما آنان که باور به وجود قدرتی مافوق قدرت اسباب مادی داشته و ایمان به علیت معنوی دارند اقرار می کنند که خدایی هست که برای تربیت و تکامل ایشان قوانین ایجاد و اسبابی را در عالم هستی کنار هم قرار داده است و با انواع سختی ها نا ملایمات تلاش دارد تا انسان را به راه آورده و در مسیر تعالی قرار دهد .
تمام تلاش های خدا در عالم برای این است که انسان را مَثَلی از خویش قرار داده و خلقت او را به عنوان خلیفه خود تکمیل کند .
این که خدای متعال هنگام خلقت انسان فرمود :
﴿ إِنِّی جاعِلٌ فِی اَلْأَرْضِ خَلِیفَةً﴾ (سوره بقره ، آیه 30) من در روی زمین، جانشینی [= نمایندهای] قرار خواهم داد.
یعنی من در حال قرار دادن جانشین و نماینده ای از سوی خود در زمین هستم . از این بیان فهمیده می شود که هم اکنون نیز خدای متعال در حال انجام دادن این کار است و مسیر تکمیل خلقت همه انسانها تا تحقق امر خلافت الهی در وجود ایشان ادامه دارد .
یعنی خدای متعال همواره در حال جعل و خلق خلیفه ای در روز زمین است و تا زمانی که انسانها به مقام خلیفۀ اللهی نرسند خدای متعال دست از کار خویش بر نخواهد داشت. به همین منظور همانگونه که برای تهیه شمشیر محکم و برنده بایداو را بارهای بار در کوره آتش سوزانده و بکوبند خدای متعال نیز همواره انسانها را به انواع سختی ها و بلایاء مبتلاء می گرداند تا از آنان جانشین و نماینده ای به مثال خویش بسازد .
و وقتی که بنده قوانین خدای متعال را فهمید و خود را با آنها هماهنگ کرد در آن زمان خلقت خدای متعال در جان آن انسان به اتمام رسیده و او را مَثَل و خلیفه ی خود در زمین قرار می دهد که در حدیثی قدسى از قول خداوند بلند مرتبه آمده که مى فرماید:
«عَبْدِی أطِعْنِی أَجْعَلُکَ مَثَلِی، أَنَا حَیٌّ لَا أَمُوتُ أَجْعَلُکَ حَیَّاً لَا تَمُوتُ، أَنَا غَنِیٌّ لَا أَفْتَقِرُ أَجْعَلُکَ غَنِیَّاً لَا تَفْتَقِرُ، أَنَا مَهْمَا أَشَاءُ یَکُونُ أَجْعَلُکَ مَهْمَا تَشَاءُ یَکُونُ.»( الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة (کلیات حدیث قدسى)، ص: 709)ای بنده ام، من را اطاعت کن تا تو را مانند خود سازم. همان طورى که من زنده هستم و نمى میرم تو را هم زنده ای که نمی میرد قرار می دهم . همان طورى که من غنى هستم فقیر نمى شوم تو را هم بی نیازی که فقیر نمی شود قرار می دهم . . همان طورى که من هر چه را اراده کنم مى شود تو را هم همین طور می سازم.
این جاست که آن جعل خدای متعال که فرمود ﴿إِنِّی جاعِلٌ﴾به اتمام رسیده و می فرماید«أَجْعَلُکَ مَثَلِی» در این هنگام انسان به مقام خلیفۀ اللهی می رسد و در عالم هستی کار خدایی می کند .
تنها راه نجات همین است که خود را با قوانین الهی هماهنگ کنیم و الا تا زمانی که به این هماهنگی دست نیافته ایم همیشه سختی و گرفتاری و محرومیت خواهد بود و وقتی که انسان به این مقام رسید هر چند که باز سختی هایی وجود خواهد داشت اما انسان هیچ یک از آنها را نمی بیند و از آنان متاثر و دردمند نمی شود و زبانش به این مقال گویا خواهد بود که
در بلا هم می چشم لذات او مات او یم مات اویم مات او
(مثنوی معنوی –دفتر دوم – بخش 64 )
در این هنگام بلایاء مصیبت نیستند بلکه موهبتی الهی هستند .
خدای متعال به صورت دائم انسانهایی که اراده نموده هدایت و تربیتشان کند را با الطاف خفیه خود مدیریت می کند تا از کارزار دنیا و سختی و گرفتاری های آن نجات یافته و بتوانند حیاتی پاک و سعادت مندانه داشته باشند .
و از آن جا که اگر عالم همانگونه که انسان ها می خواهند پیش رود هیچ نتیجه مطلوبی که انسان را به سعادت ابدی برساند از آن حاصل نخواهد شد ، به همین دلیل در مجموعه تعالیم الهی هموراه انسانها را از تبعیت و میدان دادن به امیال نفسانی خود بازداشته اند چرا که نتیجه اش ناخوشایند خواهد بود، امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود :
«مَنْ سَامَحَ نَفْسَهُ فِیمَا یُحِبُ أَتْعَبَهُ فِیمَا یَکْرَهُ»(غرر الحکم و درر الکلم، ص: 621) هر کس که مسامحه کند با نفس خود در آنچه دوست مى دارد ، نفسش او را در آنچه ناخوش مى دارد به سختی اندازد .
انسانی که در دنیا تمام هستی باب میلش پیش رود به سرکشی گرفتار شده و در نهایت در عالم آخرت و چه بسا در همین دنیا گرفتار عذاب قهر الهی می شود ، بگذریم که چنین انسانهایی بنده و اسیر نفس شیطانی شده و از لذت معنوی که اصل نعمت هاست بی بهره می مانند.
به همین دلیل خدای متعال عالم هستی را مخالف هوای نفس انسانها قرار داده است تا با این امر راه سعادت را طی کنند .
امام باقر عَلَیْهِ السَّلَامُ به نقل از رسول خدا صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ فرمود:
« إِنَّ الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ لَیَطْلُبُ الْإِمَارَةَ وَ التِّجَارَةَ حَتَّى إِذَا أَشْرَفَ مِنْ ذَلِکَ عَلَى مَا کَانَ یَهْوَى بَعَثَ اللَّهُ مَلَکاً وَ قَالَ لَهُ عُقْ عَبْدِی وَ صُدَّهُ عَنْ أَمْرٍ لَوِ اسْتَمْکَنَ مِنْهُ أَدْخَلَهُ النَّارَ فَیُقْبِلُ الْمَلَکُ فَیَصُدُّهُ بِلُطْفِ اللَّهِ فَیُصْبِحُ وَ هُوَ یَقُولُ لَقَدْ دُهِیتُ وَ مَنْ دَهَانِی ؟فَعَلَ اللَّهُ بِهِ وَ قَالَ مَا یَدْرِی أَنَّ اللَّهَ النَّاظِرُ لَهُ فِی ذَلِکَ وَ لَوْ ظَفِرَ بِهِ أَدْخَلَهُ النَّارَ»(التمحیص، ص: 56،عنه فی البحار:: 67/ 243 ح 81 و رواه فی مشکاة الأنوار: ص 297 عن الباقر( ع) عن علیّ ابن الحسین( ع) عن رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله مرسلا باختلاف یسیر.)همانا بنده مؤمن ریاست و یا تجارتى را دنبال مى کند تا اینکه در شرف دستیابی به آن چه که می خواهد قرار می گیرد ، (در این هنگام)خداوند ملَکى مى فرستد و به او مى گوید: بنده ام را باز دار و او را از کاری که اگر بر آن دست یابد او را وارد دوزخ می گرداند مانع شو! پس ملَک به او رو آورده و به سبب لطف خدای متعال مانع او مى گردد و بنده شب را به صبح آورده در حالی که می گوید: قطعاً بیچاره شدم، چه کسى مرا بیچاره کرد؟ خدا آن کار را کرده است.و حضرت فرمود: او نمى داند که خداوند در این کار و برنامه ناظر او بوده است و اگر بر آن دست مى یافت او را وارد دوزخ مى کرد.
کسانی که خود را با این قانون الهی هماهنگ کنند و با اختیار خود به مخالفت با هوای نفسشان قیام کنند بعد از مدتی تمامی ناملایمات را از جانب الهی دیده و درک می کنند که خدای مهربان در حال تربیت ایشان است به همین دلیل تمام مصائب دنیا را الطاف خفیه الهی می بینند ، این است سرّ این که امام خمینی رحمت الله علیه در ماجرای شهادت فرزند رشید خویش آقا سید مصطفی فرمود :
« شهادت سید مصطفی از الطاف خفیّه الهی بود»
ما نیز باید حیاتمان را در مسیر مخالف با هوای نفسمان باشد تا از این معانی والا بهره ای ببریم .
راه وصول به لقاء الهی که غایت سیر بشر در عالم هستی است با سختی های فراوانی همراه است ، که خدای متعال آن را تقدیر تمامی انسانها قرار داده و فرمود :
﴿یا أَیُّهَا اَلْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ﴾ [1] ای انسان! تو با تلاش و رنج بسوی پروردگارت میروی و او را ملاقات خواهی کرد!
ایمان به خدا و اعتقاد به وجود خداوندی پرقدرت، عالم، آگاه و زنده ازجمله اموری است که در نهان همه انسانها نهفته شده و هر انسانی در هر مرتبهای از خباثت و گناه هم که باشد اگرچه شاید نتواند آنچه را که از خدا میفهمد به زبان بیاورد و یا حتّی اگرچه این به زبان نیاوردن به خاطر عناد و لجبازی باشد، ولی بازهم درنهایت در دل و خلوت خود نمیتواند این امر را انکار کند، چراکه این فهم از خداوند که در وجود هر انسان و حتّی هر مخلوقی قرار گرفته است و قسمت جداناپذیری از خلقت و وجود آنهاست.
امام صادق(علیهالسلام)
«لَایَسْتَیْقِنُ الْقَلْبُ أَنَّ الْحَقَّ بَاطِلٌ أَبَداً وَ لَا یَسْتَیْقِنُ أَنَّ الْبَاطِلَ حَقٌّ أَبَدا»(1)
«دل هرگز به باطل بودن حقی یا حق بودن باطلی یقین پیدا نمیکند»
شاید با این مقدمهای که ذکر شد سوألی در ذهن شما ایجاد شود که اگر اینچنین قاعدهای در خلقت جاری است و هر مخلوقی در دل و نهان خود به یگانگی و وجود خداوند معترف است، پس چرا مؤمن شدن، بنده خدا شدن و قبول و انجام دستورات دینی برای بیشتر مردم مشکل است؟!
آن چیزی که فعلاً به ذهن بنده میرسد 3چیز است.
1-خیلیها اگر مؤمن شوند، تحمّل حرف و حدیث مردم و اطرافیانشان برایشان سخت است و از این اتفاق میترسند.
2-خیلیها با دیدن اشتباهات و در بعضی موارد خیانتهای افرادی که خود را در ظاهر مؤمن معرفی میکنند ناراحت میشوند و چون نمیتوانند تحلیل درستی از این اتفاق داشته باشند، نسبت به دین ودینداری بدبین میشوند.
3-بعضیها هم هستند که از روی تعصّب و غرور نمیخواهند از افکاری که نمیتوانند از آن دفاع کنند دل بکنند.
پاورقی
1-بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج67، ص58
یکی از اصلی ترین نیازهای حرکت انسان به سوی تعالی فهم دقیق این نکته است که او نیازمند تربیت شدن بر اساس تعالیم و دستورات دین است و بدون آن هیچ گاه بهره ای از تعالی نخواهد برد. اگر انسان به این حقیقت دست نیافته باشد که گرفتار و
هر انسانی که اندک ارتباط و تعاملی با جامعه داشته باشد با انسانهای بسیاری رو به رو می شد که از درد و رنج های خود به دیگران شکایت کرده و با آنها درد و دل می کنند . بسیاری از آن افراد به علت همان سختی ها و رنج روانی حاصل از آنها آینده خود را در منجلاب فرو برده و اصلا به این فکر نمی کنند که می توان مسیر رنج و سختی ها را تغییر داده و از آنها استفاده مطلوبی بدست آورد .
انسان برای این که بتواند در مسیر محبت الهی گام بردارد باید از غیر خدا توبه و وجود خود را از غیر او تطهیر نماید تا جاذبه محبت الهی انسان را ربوده و در وادی لقاء الهی سیر دهد،چه این که فرمود :