متأسفانه آنچه در بین مردم باب شده و در بعضی موارد دیده شده و شنیده میشود این است که اگر کسی به شما بیاحترامی کرد تو هم باید به او بیاحترامی کنی و یا اگر کسی حق تو را خورد تو هم باید حقش را بخوری و یا اگر کسی فحّاشی کرد و ناسزا گفت تو هم باید ناسزا بگویی که اگر اینگونه نباشی همه فکر خواهند کرد که آدم ضعیف و بیعرضهای هستی.
واقعیت این است که ما باید بدانیم، شخصیت و مرام ما غیر از شخصیت و مرام کسی است که به ما بیاحترامی کرده
و اگر قرار باشد ما هم مثل کسی که با ما بد برخورد کرده وبی احترامی کرده برخورد کنیم، آنگاه ما هم با او فرقی نخواهیم داشت و ما هم یک آدم بیادب و فحّاش خواهیم بود.
ما باید برخورد، رفتار و عکسالعمل خود را در چهارچوب عقاید و شخصیت خودمان تنظیم کنیم و همیشه مراقب باشیم که رفتار و برخوردهای سخیف و زشت دیگران باعث نشود که ما هم تحت تأثیر قرار بگیریم و از چهارچوب اخلاقی خود خارج بشویم.
رسول اکرم(صلیالله علیه واله)
«لَا تَخُنْ مَنْ خَانَکَ فَتَکُنْ مِثْلَه»(1)
«به کسی که به تو خیانت کرده خیانت نکن چرا که تو هم مثل او می شوی»
پاورقی
1-بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج71،ش63
اگر میگوییم کسی زنده است پس بدون شک نفس کشیدن و راه رفتنش را دیدهایم، اگر میگوییم کسی مؤمن است، پس نحوه برخورد و معاشرتش با مردم و عبادتش در مقابل خداوند را دیدهایم که ایمان را به او نسبت میدهیم، اگر میگوییم که مریض هستم و حالم خوب نیست پس بدون شک آثار ونشانه های مریضی را در خودمان فهمیدهایم.
هر چیزی و هر حالتی نشانهها و آثاری دارد که با دیدن آن آثار و نشانهها به بودن آن حالت و آن حالت در افراد پی میبریم.
در بعضی از موارد لازم است که به خودمان و دلمان رجوع کنیم وببینیم که آثار و نشانههای ایمان و بندگی خدا را حقیقتاً فهمیدهایم و یا اینکه آثار و نشانههای حیات معنوی در ما وجود دارد.
خوشحالی از انجام کار نیک و بندگی خدا و ناراحتی و پریشانی از انجام نافرمانی خداوند پس از فهمیدن اینکه کارمان گناه بود، کمترین و حداقل حالتی است که با وجود آن میشود به زنده بودن معنویت در دل یک انسان حکم کرد.
امام صادق(علیهالسلام)
«مَنْ سَرَّتْهُ حَسَنَتُهُ وَ سَاءَتْهُ سَیِّئَتُهُ فَهُوَ مُؤْمِنٌ»(1)
«مؤمن کسی است که کار نیکش او را مسرور میکند وگناهش او را ناراحت میکند»
پاورقی
1-الکافی(ط - الإسلامیة)، ج2،ش6
یکی از اصلی ترین نیازهای حرکت انسان به سوی تعالی فهم دقیق این نکته است که او نیازمند تربیت شدن بر اساس تعالیم و دستورات دین است و بدون آن هیچ گاه بهره ای از تعالی نخواهد برد. اگر انسان به این حقیقت دست نیافته باشد که گرفتار و
به اعتدال کشاندن غریزه جنسی یکی از مشکلترین کارهایی است که میشود از یک نوجوان ویا جوان انتظار داشت.
چه جوانهایی که تنها به خاطر فشارهای جنسی دچار انحرافات اخلاقی نشده اند وچه استعدادهایی که تنها به خاطر انحرافات جنسی سرمایه های زندگی خود را از دست نداده اند وبه تمام تلاشهای خود چه در عرصه تحصیلی وچه در عرصه کاری پشت نکرده اند.
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)
«یَا مُؤْمِنُ إِنَّ هَذَا الْعِلْمَ وَ الْأَدَبَ ثَمَنُ نَفْسِکَ فَاجْتَهِدْ فِی تَعَلُّمِهِمَا فَمَا یَزِیدُ مِنْ عِلْمِکَ وَ أَدَبِکَ یَزِیدُ فِی ثَمَنِکَ وَ قَدْرِک»
«ای مؤمن، علم وادب بهای جان توست، پس در یادگیری آنها بکوش زیرا که هر قدر بر علم وادب تو افزوده شود بر ارزش ومنزلت تو نیز افزوده شود»
از کلمه مؤمنی که در اول حدیث شریف آمده معلوم است که باید برای
بخل و خساست از ویژگی های زشت و رذائل انسانی محسوب میشود . زشتی این خصلت در میان تمام مردم مشهور است ولی تجلی این صفت در کلماتی از پیامبر خدا(صلى الله علیه و آله) جالب توجه است :«بخیل، از خدا و مردم به دور و به آتش نزدیک است.»(1) یعنی این صفت اولا موجب دوری از خداوند متعال و سپس موجب دوری از مردم و در نهایت وقتی شخص از خداوند دور شد به آتش دوزخ نزدیک میشود . اینکه بخیل از خداوند دور است به خاطر این است که بخیل به واسطه خساست و تنگ نظری
امام علی(علیه السلام)
«إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبالا وَ إِدْباراً؛ فَإِذا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوها عَلَی النَّوافِلِ، وَ إِذا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِها عَلَی الْفَرائِضِ»(1)
«دلها گاهی نشاط دارند و گاهی ملالت؛ اگر نشاط داشت آن را به مستحبّات وادارید، و اگر ملالت دست داد، به واجبات بسنده کنید!»
این حدیث شریف که از امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) نقل شد یکی از تخصصی ترین
مثل مار باش
در کلمات بعضی بزرگان وارد شده که در سفارشات اخلاقی به برخی افرادفرموده اند :«کُن کَالحَیَّۀِ»: مثل مار باش! مراد از این کلام این نیست که همانگونه که مار نیش می زند شما نیز نیش بزنید بلکه مرادشان مطلب دیگری است !
مصاحبه حضرت استاد آیت الله شوشتری، منتشر شده در نشریه پرتوی از نور مجرد، ویژه نامه همایش بیستمین سال رحلت علامه طهرانی، صفحه ۹۶
متن ذیل قسمتهائی از مصاحبه ای است با حضرت آیت الله شوشتری مد ظله العالی در باب کیفیت آشنائی با مرحوم علامه آیت الله سید محمدحسین حسینی طهرانی و سپس مرحوم آیت الله علامه طباطبائی و
1- خودشناسی
2-توبه
3-انجام واجبات وترک محرمات
4-تفکر
5-ذکر(عام)
6-نظم درامور
7-برنامه خودسازی(مشارطه-مراقبه-محاسبه)
8-توسل به معصومین
9-شناخت اجمالی ومراحل ومشکلاتی که وجود دارد
10-مشورت وهمراهی با عالم ربانی در تمامی مسیر
رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)
«قَوْلُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فِیهَا شِفَاءٌ مِنْ تِسْعَةٍ وَ تِسْعِینَ دَاءً أَدْنَاهَا الْهَمُّ.»(1)
«گفتن(ذکر) "لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ"برای نود ونه مرض شفاء است وکمترین آن مرضها غم واندوه است»
غالب امراض روحی مثل، افسردگی، ترس، غم وغصه، دلهره و..... محصول بی اعتنایی ما و یا نداشتن اطمینان قلبی به قدرت وعظمت پروردگار عالم در اداره امور زندگی ما است.