برای سیر در مراحل ایمان و رسیدن به مدارج تعالی بر انسان لازم است که به رمز و رازهای مسیر تعالی علم پیدا کند که رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود :
«طَلَبُ العِلمِ فَریضَۀٌ عَلَی کُلِّ مُسلِمٍ وَ مُسْلِمَۀٍ»
ایمان جلوه ای از علم و معرفت است ، یعنی بعد از آن که انسان نسبت به حقیقتی علم و آگاهی پیدا نمود و با زبان به آن اقرار و نسبت به آن به باورقلبی دست یافت و در مقام عمل نیز بر اساس همان عمل نمود در اصطلاح گفته می شود که نسبت به آن شئ ایمان پیدا کرده است .
به همین مطلب اشاره دارد قول رسول اکرم صلی الله علیه و آله که فرمود :
آن علمی در تعالی حقیقت وجودی انسان اثر دارد از جنس دانسته های متداول بشری نیست ، یعنی دانستن این که آب با جوشاندن گرم شده و یا آهن با سرد شدن منبسط می شود و یا دانش هایی این چنین هیچ اثری در حقیقت آدمی ندارند ، اما سوال این است که آن علم از چه جنسی بوده و حقیقت آن چیست ؟
حقیقت عالم انسان بر این اساس سرشته شده است که اعمال او بر اساس دانسته هایش صورت می گیرند ، یعنی افعال انسان تابع دستوراتی هستند که از قوه عاقله او صادر و تبدیل به اراده شده اند و بعد از آن است که انگیزه ای در وجود او شکل گرفته و منجر به صادر شدن فعلی از او می شود ، به همین مطلب اشاره دارد قول رسول اکرم صلی الله علیه و آله که فرمود :
اصلی ترین سرمایه وجودی انسان چه در عالم دنیا و چه در عالم آخرت قلب اوست !
در لسان قرآن و اهل بیت علیهم السلام «قلب» نام خاصی برای حقیقت ملکوتی انسان است که به اعتباری تاثیر و تاثّر پذیری دائم از اعمال انسان به آن اسم نامیده شده است ، موجودی که وجود او در خلقت انسان،او را از باقی موجودات متمایز نمود .
با همین قلب است که انسان اموری را ادراک می کند که سایر موجودات
امام صادق علیه السلام در بیانی نورانی در مقام تنظیم رابطه انسان با نفسش به مردی فرمود :
« اجْعَلْ نَفْسَکَ عَدُوّاً تُجَاهِدُهُ »[1] نفست را همانند دشمنی که با او به پیکار برخاسته ای قرار ده !
این جا سوالی مطرح می شود که مگر نفس جزئی از وجود انسان و شأنی از شئون او نیست؟! پس مجاهده و مبارزه با او چه معنایی دارد ؟
سیر در مسیر تعالی نیازمند دارا بودن مهارت هایی از قبیل علم و بصیرت است به نحوی که فقدان هر یک از آنها مانع حرکت آدمی می شود ، رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود :
راه وصول به لقاء الله هدف اصلی خلقت آدمیان است؛ به همین منظور خدای متعال تمام عالم هستی را به این دلیل برپا نمود تا درنهایت انسان در آن به ثمر نشسته و از بوستان وجود او خلیفۀ الله به بار آید .
اما نباید پنداشت که تحقق این امر کار آسان و ساده ای است . بسیاری از آرزو مندان وصال خدای متعال که در سر آرزوی لقاء حضرت دوست را می پرورانند خیال می کنند که به تنهایی و بر اساس اراده و میل خود می توانند این مسیر پر پیچ و خم و خطرناک را سیر نموده و به مقصد برسند ،به همین دلیل از
ای عزیزان طالب سعادت، مراقب از اعمال و رفتار و کردار آدمی براساس دستورات الهی است که انسان طالب لقاء الله را در مسیر پیش می برد .
بدون مراقبت درب توحید به روی طالب وصال خدا باز نشده و هیچ فتح معنوی برای او
نفس آدمی شاه راه وصول به لقاء الهی است . همان که خدای متعال فرمود :
﴿سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی اَلْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ اَلْحَقُّ﴾[1] به زودی نشانههای خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان میدهیم تا برای آنان آشکار گردد که او حق است
انسان وقتی به شهود حقانیت الهی بواسطه تامل و بازخوانی آیات درونی نفس خود رسید ، این زمانی است که
خدای متعال در قرآن کریم یکی از بالاترین مقاماتی که نوع انسان ها می توانند به آن دست یابند را مقام شهید معرفی نموده است و مزیت هایی برای آن معرفی نموده است که عقل را حیران می کند :
امام زمان علیه السلام راه وصول به معرفت خداست ،در دعای ندبه می خوانیم :
«أَیْنَ بَابُ اللَّهِ الَّذِیً مِنْهُ یُؤْتَى» [1] کجاست در خانه خدا که باید از آن جا وارد شد ؟!
اگر سوز و گداز نسبت به فراق امام زمان علیه السلام نداشته باشیم راه توحید به رویمان گشوده نمی شود! بدون سوز نمی شود باید از دوری امام زمان علیه السلام سوخت و با ناله گفت:
« أَیْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ» [2]کجاست آن وسیله اتصال بین زمین و آسمان ؟!
یعنی امام زمان علیه السلام دروازه عالم غیب و ملکوت است اگر می خواهیم به آن جا راه بیابیم،لازم است با تحصیل معرفت به حضرت حجت علیه السلام ،محبت تام و شدیدی نسبت به ایشان در خود ایجاد کنیم تا جایی که آرزوی زیارت حضرت در هر لحظه و هر جا سراسر وجودمان را پر کند !
خود این حالت و انتظار دائمی کشیدن باب تمامی کمالات و فضائل را به روی انسان باز می کند ،
اصلا باید برای امام زمان زندگی کنیم ، برای ایشان بخوابیم و بیدار شویم و تحصیل کنیم .
خدا می داند که توجه این چنینی چه ثمراتی در پی خواهد داشت و تا چه اندازه راه گشای مشکلات است !
اما محبت دنیا دل ما را ربوده است و به همین دلیل از محبت لایتناهی امام زمان علیه السلام غافل شده ایم
هر چه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم خجل باشم از آن [3]
این جاست که باید ببینیم در این باغچه دلمان چه کاشته و چه می کاریم ! هر حرف و سخن و نیت ما همگی در باغچه دلمان کاشته می شود .
به امام زمان علیه السلام فکر کن تا راه تعالی به رویت گشوده شود
نسیمی کز بن آن کاکل آیو مرا خوشتر ز بوی سنبل آیو
چو شو گیرم خیالش را در آغوش سحر از بسترم بوی گل آیو [4]
────────────────────────────
[1] [2] (المزار الکبیر (لابن المشهدی)، ص: 579)
[3] (مثنوی معنوی –دفتر اول – بخش 6 )
[4] دوبیتیهای باباطاهر-دوبیتی شماره ۲۱۳
2017/07/19
03:47 ق.ظ
تا انسان گرفتار سرمای خود بینی و بی مهری است ،جامد بوده و نمی تواند درآسمان و زمین جاری شود ، لذا وقتی انسان در کوره حرارت محبت الهی ذوب گشت آن گاه می تواند بر
انسان وقتی در جاده محبت قرار گرفت محبت یخ های سخت بشریت او را ذوب کرده و از سردی خارج می شود ، در این هنگام چشمه حیات ابدی از جان انسان جاری می شود . رفته رفته انسان می بیند که همانند آبی زلال و در مراحل بعدی می بیند که بسان رودخانه ای به حرکت در آمده است ، این جاست که هم خودش زنده شده هم دیگران را
وصال حق تعالی از همه نعمت ها و لذت هایی که عقل می تواند ادراک کند بالاتر است ، آنان که خود را به خدا دادند خدا نیز خود را به آنان می دهد
«کُن لِی أَکُن لَکَ»[1] بنده ام برای من باش تا من هم برای تو باشم!
اما ماسوی الله چه دانند که آن چیست :
﴿فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ ﴾ [2] هیچ کس نمیداند چه پاداشهای مهمّی که مایه روشنی چشمهاست برای آنها نهفته شده، این پاداش کارهائی است که انجام میدادند!
این جاست که امام سجاد علیه السلام به خدای متعال عرض می کند :
«یَا نَعِیمِی وَ جَنَّتِی وَ یَا دُنْیَایَ وَ آخِرَتِی» [3] ای نعمت و بهشت من و ای دنیا و ای آخرت من !
یعنی همه خیرات قابل تصور در عالم ، بلکه مافوق تمام آن ها در وصال حق تعالی وجود دارد !
اگر اندکی در این معانی اندیشه کنیم ، خواهیم دید چگونه مرغ جانمان دل از قفس تنگ تمام تعلقات دنیای ،بلکه از توجه به تمام نعمتهای اُخروی رها شده و متوجه خدای متعال می شود .
البته باید این توجه را در شبانه روز به صورت مداوم به خود یاد آوری کنیم ، چرا گه انسان فراموش کار است و با اندک مساله ای که پیش می آید گرفتار غفلت می شود .
اگر هر گاه که به نماز ایستادیم و با تمام توجه « الله اکبر » بگوییم و دقت کنیم که معنای آن این است که خدا از همه چیز بزرگ تر است حتی از این که به وصف آید نیز برتر است ، چه برسد که بخواهیم او را با سایر امور مقایسه کرده و آنها را بر ذات الهی مقدم کنیم .
پس ای دوست شب و روز بر درب خانه دلت بنشین و مراقب باش غفلت های دنیایی یاد خدا را از دلت نربایند که اگر چنین کردی خواهی دید که شعله های عشق الهی چگونه لحظه به لحظه در دلت زبانه کشیده و غرق در لذت عشق خدا می شوی .
بر سر آتش تو میسوزیم
در هوای تو میشویم هلاک
چون ضروریست سوختن ما را
احرق ارواحنا بنار هواک
میدهیم از پی صال تو جان
اهدانا ربنا سبیل رضاک
گر تو خواهی که ما هلاک شویم
جان فشانیم از برای هلاک[4]
────────────────────────────
[1] (الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة (کلیات حدیث قدسى)، ص:162)
[2] (سوره سجده ، آیه 17 )
[3] ( بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج91، ص:148)
[4] (دیوان اشعار فیض کاشانی-غزل شماره 545)
سیر در عالم معنویت همانند حرکت در خیابانها و بیانها نیست ، حرکت در متن جان است . باید دانست در تمامی کارها برای موفقیت، نیازمند آموزش و تربیت شدن زیر نظر مربی کامل هستیم تا جایی که فرموده اند :
مسیر تعالی انسان حد یقف نداشته و مقصدی لایتناهی است ، فرمودند :
﴿أَنَّ إِلى رَبِّکَ اَلْمُنْتَهى﴾ [1] قطعا منتهی و غایت همه امور به سوی پروردگارت منتهی میگردد؟!
﴿إِنَّ إِلى رَبِّکَ اَلرُّجْعى﴾ [2] به یقین بازگشت (همه) به سوی پروردگار تو است!
انتهاء و نهایت رجوع انسان به سوی خداست و از آنجا که خدای متعال
بسیاری از انسانها لذتی که بتواند آنان را راضی کند را در دستیابی به زخارف دنیای فانی می جویند و عده ای نیز یک قدم بالاتری برداشته و آن لذت را در بهشت و نعمت های آن می جویند ، درحالی که آن لذت نه در دنیا و نه در آخرت یافت نمی شود .
آن لذت بی نهایت که هیچ عقل و ادراکی نمی تواند آن را وصف کند تنها در
در ابتدای سیر بنده به سوی خدای متعال اولین مرحله تحصیل ایمان به ذات اقدس الهی است که موجب محبت شدید او به خدای متعال می شود،فرمود :
﴿اَلَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلّهِ﴾[1] آنها که ایمان دارند، عشقشان به خدا، شدیدتر است.
مومنین در مرحله اول محب اند و در این مرحله ایمان را با عشق و محبت اجین کرده اند ، ایمان یعنی محبت .
امام صادق علیه السلام فرمود :
اولین کلامی که خدای متعال از حضرت عیسی علیه السلام هنگام ولادت نقل می کند این است که می گوید :
﴿ إِنِّی عَبْدُ اَللّهِ ﴾ [1] من بنده خدایم .
بعد در مرحله دوم می گوید :
هر وقت سخن از این می شود که آیا می توان خدا را دید یا نه ، همه مات و مبهوت یکدیگر را نگاه می کنند و هیچ جوابی برای سوال مطرح شده ندارند . مخصوصا وقتی که بچه های کوچک از پدر و مادر خود آدرس خدا را گرفته
خدا را می توان دید ! اما نه با چشم سر بلکه چشم دلی باید تا بتواند به شرف این توفیق بزرگ نائل شود .
«لَا تُدْرِکُهُ الْعُیُونُ
طبع انسان همواره به دنبال رسیدن به خوارق عادات و اموری است که دیگران از انجام آنها عاجز اند .
همه انسانها دوست دارند منحصر به فرد و متمایز از دیگران باشند . به همین دلیل است که شاهد این همه تکاپو و تلاش های بی وقفه جامعه بشری هستیم . همه تلاش های آنها برای این است که خود را منحصر به فرد
دلیل این که انبیاء و علماء و بزرگان در عالم همیشه سر سبز بوده و هم چون چشمه ای جوشان دائما در حال جوشیدن هستند این است که
انسان در مبارزه با نفس خویش تنها نیست بلکه خدا و هستی نیز در این مبارزه با انسان هستند و به او یاری می رسانند یعنی خدای متعال علاوه بر این که محور اصلی تمامی دستورات دین را مبارزه با هوای نفس قرار داده و هر دستوری که بیان کرده برای این است که هوای نفس انسان را تحت تاثیر قرار دهد علاه بر آن اسباب عالم را به نحوی در کنار هم می چیند که
برخی افراد مسلمان زاده که معرفت کاملی به احکام و معارف دین ندارند اشکال کرده و می گویند دین اسلام خیلی سختگیرانه عمل کرده ! پس ما در این دنیا چه لذتی می توانیم ببریم ؟
این افراد هیچ معرفتی به اصل دنیا و حیات آدمی ندارند ، ایشان نمی دانند که دنیا خانه آسایش انسان نیست بلکه آسایش راحتی تماما در سرای آخرت است که خدای متعال در حدیث قدسی به داود علیه السلام فرمود :
دل شکستن از جمله کارهایی است که در روایات بسیار از آن نهی شده و آثار وعواقب بدی برای آن بیان شده و از طرفی جبران این اتفاق و این دل شکستن آنقدر مورد اهمیّت است که خداوند قبل از همه وارد عمل شده بطوریکه
ازرسول اکرم(صلی الله علیه وآله)
«مَنْ أَحْزَنَ مُؤْمِناً ثُمَّ أَعْطَاهُ الدُّنْیَا لَمْ یَکُنْ ذَلِکَ کَفَّارَتَهُ وَ لَمْ یُؤْجَرْ عَلَیْه»(1)
«هر کس مؤمنی را اندوهگین کند سپس کل دنیا را به او بدهد، جبران اشتباهش نمیباشد و پاداشی بر کارش نمیبیند»
ارزش مؤمن در واقع به ارزش قلبی است که در سینه آن مؤمن وجود دارد، به ارزش قلبی است که در آن قلب شوق وشور خدا و ولایت وجود دارد.
وقتی انسان به حیات انبیاء و اولیاء الهی می نگرد متوجه می شود غیر از حیات مادی ظاهری،حیات دومی نیز وجود دارد که باید به آن رسیده و از آن بهره مند شود .
برای توجه دادن به این حیات و فهماندن راه رسیدن به آن تمثیل به حیات کرم ابریشم زده و گفته اند :
انبیاء و اولیاء الهی نه تنها با کلام و برنامه های عملی خویش بشر را برای تفسیر حیات انسانی یاری می کنند بلکه زندگی ایشان نیز حیات حقیقی انسان را تفسیر کرده و می فهماند که روح و سرّ آن چیست.
اگر آنها نبودند، نمیدانستیم که سرّ حیات انسان چیست و انسان را در حد حیوان تنزل داده و همان توقعی که از حیات حیوانی داشتیم، از بشر نیز همان را
امام صادق(علیه السلام)
«مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسَی وَ الدُّنْیَا أَکْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ الْفَقْرَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَ شَتَّتَ عَلَیْهِ أَمْرَهُ وَ لَمْ یَنَلْ مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا مَا قُسِّمَ لَهُ»(1)
«هر کس شب و روزش را سپری کند در حالی که بیشترین دغدغه و همّ وغمّش دنیا باشد، خداوند نیز فقر رادائماً در جلوی چشمانش قرار خواهد دادو(ذهنش) را نیز پریشان خواهد کرد و در دنیا نیز او را به چیزی بیش از قسمتش نخواهد رساند»
در عالم هستی حقائقی اسرار آمیز و رمز آلود وجود دارد! که با آنها می توان به بزرگترین گنج های عالم هستی دست یافت ؛ تنها باید از پوسته خاکی غفلت های نفسانی سر بر آورده و در پی حقیقت باشیم تا به درک و شعور کافی رسیده و راه سعادت را بیابیم .همه انسانها باید این حقائق را کشف نموده و مطابق با آنها عمل کنند تا از فوائدشان بهره برده و بتوانند انسان شوند. این امر شدنی است !
راه اصلی انسان شدن
افراد بسیاری در عالم هستند که فکر می کنند آبادی حقیقی در گرو ثروت مند بودن است اما غافل اند از این که آبادی این عالم به آبادی مزرعه ی وجود انسان است نه به ساختن برج های سر به فلک کشیده و شهر سازی و ... . آبادی عالم انسانی به آبادی دل اوست و این امر جز به طاعت الهی میسر نمی شود و ترک طاعت نیز موجب ویرانی او می شود ، امام امام سجاد علیه السلام در صلوات شعبانیه فرمود :
یکی ازملزومات تهذیب اخلاق و اصلاح امور حیات آدمی محاسبه و مراقبه می باشد ، مراقبه عبارت است از کشیک نفس کشیدن به منظور این که کار ناشایستی از او سر نزند و محاسبه عبارت است از حساب و کتاب کشیدن از نفس به عبارت دیگر ارزیابی نفس را محاسبه و پاسبانی از او را مراقبه می گویند .
برخی با خود می گویند این که ما
امیال و خواسته های درونی انسان اصلی ترین عامل به حرکت در آوردن او برای کار و تلاش هستند ، و حاصلی که بدست می آورد در راستای همان امیال و خواسته هاست ، به عبارت دقیق تر می توان گفت ویژگی نفس ناطقه مجرد انسان این است که به هر چیزی توجه داشته باشد با آن سنخیت پیدا می کند ، لذا انسان به هر چیزی نظر قلبی داشته باشد حقیقت وجودش همان
اگر می خواهیم به همه خیرهای عالم هستی یک جا دست پیدا کنیم و لذت همه نعمت های بهشتی را درهمین دنیا تجربه کنیم تنها راهش این است که
عالم هستی قربانگاهی برای موجودات است ! تمام موجودات روزی به وجود آمده و صورت ظاهری مخصوصی به خود می گیرند و در آخر نیز آن شکل وصورت ظاهری را از دست داده و در چرخه عالم هستی قرار می گیرند ، حال برخی موجودات مانند گیاهان و جمادات به اقتضاء خلقتشان در عالم هستی بعد از مدتی به چرخه طبیعت بر می گردند تا مواد اولیه نظم طبیعی را تامین کنند ، اما برخی موجودات فرا مادی
امیرالمومنین علی(علیه السلام)
«کُلُّ شَیْءٍ مِنَ الْآخِرَةِ عِیَانُهُ أَعْظَمُ مِنْ سَمَاعِه»(1)
«هر چیزی که مربوط به آخرت شود دیدنش بزرگتر وجذابتر از شنیدنش است»
قوه تفکر وخیال، قوی ترین ومنحصر به فرد ترین نعمتی است که در اختیار انسان برای زندگی در این دنیا گذاشته شده است.
در واقع این دو قوه موجود در انسان آنقدر قدرتمند هستند که به راحتی میتوانند تعیین کنند که آیا باید از آنچه که با چشم دیده شده است.